Azadovski
Azadovski
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

پیروزِ ایرانِ خانم

مادرجان سلام!
مادر لب‌هام دارن میلرزن.
قلبم مچاله‌ شده و درد میکنه.
مادر نمیخوام اشک بریزم.
نمیخوام خواسته‌ی این بی‌همه‌چیزها واقعی بشه.
مادر واقعا پسرمون تلف شده؟
مادر من باورم نمیشه.
تو جون دادنش رو دیدی؟
اون شیطنتِ توام با معصومیت باهاش بود؟
مادر چرا اشک‌هات قرمزن؟
مادر واسه تموم جنازه‌هایی که در آغوش کشیدی معذرت میخوام.
از بی‌عرضگی ماست.
تو جون کندنِ ما رو می‌بینی،درسته؟
مادر من یه وقت‌هایی خسته‌ی خسته میشم،تو چطور این حجم از خبرهای بد رو تحمل میکنی؟
مادر به‌نظرت بد واژه‌ی کم ابهتی نیست برای بیانِ اوضاعِ ما‌؟
ما حتی از ونزوئلا هم خداحافظی کردیم.از اونم پیشی گرفتیم.
مادر به نظرت این قطار تهش به کجا میرسه؟
انگار یه توده ابرِ سیل‌آسا با قدرتِ بارشِ غم،ترس و ناامیدی بهمون حمله‌ور شده.
مادر به نظرت سپرِ امیدمون تا کجا دووم میاره؟
هیچ‌‌وقت فکر نمی‌کردم پیروز‌مون...
نمیخوام جمله‌ رو کامل کنم.
اینجا،توی این نوشته خالق منم،پس اونجوری مینویسم که خودم دلم میخواد.
خنده‌هاش،بامزگی‌هاش،
چشم‌های قشنگ و گیراش.
اون پیروز پیروزی‌‌هامون بود.
آخه چطور میشه؟
مادر به‌نظرت کسی نفرین‌مون کرده؟
جبرِ جغرافیا اینجا اینقدر شدیده که هیچ موجودی احساس آرامش نداره.
آرامش چیه مادر؟
تو تا به حال رنگش رو دیدی؟طعمش رو چشیدی؟
از پشتِ قابِ تلویزیون که خیلی قشنگه،خیلی!
اینجا هر موجودی برای بقا تقلا میکنه!
مادر میسازیمت باعشق.
تو فقط دووم بیار،باشه؟
به خاطر پیروز.
به خاطر پیروز هم که شده باید روز پیروزی رو ببینیم.
~دختر تو که دلش برای پیروزت تنگ شده

خدانگهدار پسر ایران. خدانگهدار پیروزِ ایرانِ خانم.
خدانگهدار پسر ایران. خدانگهدار پیروزِ ایرانِ خانم.


مادرپیروز ایران خانمپیروزآزادیایران
و آزاده‌بودن،غایتِ نهایی ما شد.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید