Hediyeh Azar·۲ ماه پیشگلبول قرمزگلبول قرمزآن ها حرفی برای گفتن به هم نداشتند.ساعت ها به ساعت دیواری روبرویشان که مکان اش هم معلوم نیست خیره شده بودند.چشم راست مرد ضربان می…
Hediyeh Azar·۲ ماه پیشجستارجستار: انتظار، عشق یا شکنجهامروز با خیال بیخیالی پیامی برای او فرستادم؛ پیامی که بیش از آنکه کلماتش مهم باشد، وزنِ فرستادنش سنگین بود. پی…
Hediyeh Azar·۵ ماه پیشگوشتِ جنمن : چرا اینجا فقط کباب میده ؟ مگه اسمش رستوران نیست ؟ فقط یه مدل غذا میده.اون : فکرت پی کاری باشه که دنبالش اومدیم، بعدم رستوران سرراهیه د…