صدرا·۳۵ دقیقه پیشخانهداستان خانه زیر زمینی دنج در یک دهکده کوچک در دل جنگلی وسیع و بیانتها... خانهای پر از خاطرات تلخ و شیرین از پس گذر قرنها و نسلها...
پرشنگ صوفی زاده·۱۵ ساعت پیشلایکهای مردهی منداستانی در مورد زن و محدودیتهای اجتماعی و اثر انگشت و دیوانگب
سالوادور علی·۱۵ ساعت پیشداستان 13: همسایهاتاقمان در تاریکی شب فرو رفته بود.هر شب من و برادر کوچکترم مطمئن می شدیم در اتاق بسته است و بعد می خزیدیم زیر پتو و چراغ روی میز را خاموش م…
Nadem.marzieh·۱۷ ساعت پیشخلاقیت در بیحوصلگیما نگران این هستیم که حوصلهمان سر نرود. خودمان را مشغول نگه میداریم. به چیزهای مختلفی چنگ میزنیم تا مبادا حوصلهمان به سر آید.
روان نویسدرنامـهای به تو که نمیخوانی·۲ روز پیشچه حسرتیست بر دلم که از تمام بودنت، نبودنت به من رسیده!خدا رو چه دیدی شاید جون گرفتیم!
مهرداد قربانی | نویسنده·۲ روز پیشیادداشتی در سوگِ یادداشتهای ازدسترفتهیادداشتی دربارهی لحظههایی که اشراق میآید، ولی اگر همان موقع ننویسیاش، برای همیشه در مه فراموشی گم میشود.
دکتر شایان رجبی زاده·۳ روز پیشقرآن را چگونه شناختمکتاب "قرآن را چگونه شناختم" ترجمهی ذبیحالله منصوری، روایتی است از یک جهانگرد اروپایی که به تحقیق و مطالعه در مورد اسلام و قرآن پرداخته اس…