حدیثه سادات حسینی·۳ ساعت پیشمرا آرام بخوان 📖دوباره دلم آرام نیست... با قدم هایی تند به سمت میز تحریرم میروم و مداد را به دستم میگیرم. نوکش را تیز میکنم تا راحت تر به حرف هایم عمق دهم.…
عابدین پاپی·۱۲ ساعت پیشرهاوردی در سیر: «پیشه گی ها و اندیشه گی» های ادبی – هنری داراب آقاسی زاده به قلم: عابدین پاپی (آرام)خدایی که بر خانهی منخدایی میکندخدای من نمیشودخدای منخالق بهار استکه از چوب خشک – گُلِ انار میرویاند!«داراب آقاسی زاده»الف) اتیمولوژی گُ…
Ava·۱۶ ساعت پیشرویای ماه : بخش پنجم«در دل تاریکی، نور درخشانتر از همیشه میتابد... و روزی میرسد که آن نور غروب میکند.»
Raha·۱۷ ساعت پیشاولین واژه هااومدم اینجا، توی این گوشهی دنج ، فقط برای یه چیز: اینکه بتونم راحت از احساسی که توی دلم خونه کرده بنویسم.بدون ترس، بدون قضاوت، بدون اینکه…
یگانه·۲۱ ساعت پیشنامهای برای نجات از جنون: بخش دوم: صبحانه با طعم جسدچی میتونه از شروع کردن روز با مزه کردن نون همراه خبر پیدا شدن جسد برادر منفورم عجیبتر باشه؟
فاطمه داداشی·۱ روز پیشگسترش نوشته، گسترش خود نویسنده استچطور به نوشتههایمان شاخوبرگ بدهیم؟چگونه ایدههایمان را پر و بال بدهیم؟این پرسشی ساده نیست.پاسخ، به گسترهی خودِ هنر نویسندگی برمیگردد.و…
حدیثه سادات حسینی·۱ روز پیشصدفی بیصدا 🐚قدم هایی آرام برمیدارم. باد، شن و مایههای جلوی پاهایم را حرکت می دهد و موج دریا آنها را خیس میکند. اینجا ماهی ها و پرنده ها و یک خدا هستند…
طوبا وطنخواه·۲ روز پیشعرق سگیعرق سگیآرایشگر پیشبند را از گردن زن جوانی باز میکند که با این مدل موی کوتاه پسرانه به دخترکی کم سن و سال میماند و دیگر کوچکترین شباهتی…