بزرگ شدیم
بزرگ شدیم و فهمیدیم که پدر همیشه با دستان پر باز نخواهد گشت .
بزرگ شدیم و فهمیدیم که چیزهای ترسناک تر از تاریکی هم هست !
بزرگ شدیم به اندازه ای که فهمیدیم پشت هر خنده مادر هزار گریه بود و پشت هر قدرت پدر یک بیماری نهفته !
بزرگ شدیم و فهمیدیم که مشکلات ما دیگر در حد یک بازی کودکانه نیست ! و دیگر دستهای ما را برای عبور از جاده نخواهند گرفت !
بزرگ تر که شدیم , فهمیدیم که این تنها ما نبودیم که بزرگ شدیم بلکه والدین ما هم همراه با ما بزرگ شده اند و چیزی نمانده که بروند ! شاید هم رفته باشند ...!!
خیلی بزرگ شدیم تا فهمیدیم که دلیل چین و چروک صورت مادر و پدر نگرانی از آینده ما بود .
خیلی بزرگ شدیم تا فهمیدیم سخت گیری مادر عشق بود
غضبش عشق بود
و تنبیه اش عشق
و خیلی بزرگتر شدیم تا فهمیدیم زیباتر از لبخند پدر , انحنای قامت اوست !
عجب دنیایی است ؟!!!
و عجب تراز دنیا چه کوتاهست عمر ...!!!
آری بزرگ شدیم و فهمیدیم
پدر سخت ترین معادله ی دنیاست !
فهمیدیم راز جاذبه , مادر است !
و بالاخره فهمیدیم اولین و آخرین چراغ زندگی , پدر و مادر هستند !