زیباترین زن

امشب پس از مدتها به سمت اینه رفتم و خوب خودم را تماشا کردم.

من چقدر زیبا شده بودم.

با اینکه آرایشگاه نرفتم ارایش هم نکردم

حسے که به خودم داشتم حس دوران نوجوانے بود

دورانے که ساعتها جلوے اینه میرقصیدم

میخندیدم و تقلیدصدا میکردم

و هرگز خسته نمیشدم

از خودم بدم نمے امد

دلتنگ چیزے نبودم

اما امشب...

دلتنگ بودم

دلتنگ همه چیز و همه کس

بیشتر دلتنگ خودم

دلتنگ زنے که سالهاست دقایقے با خودش وقت نگذرانده

تا توانسته آشپز بوده، خانه دار، همسر، مادر، دختر، ظرفشور، سرویس، محصل....

اما...

اما خودش با خودش قدم نزده مدتهاست با خودش کافه نرفته خرید نرفته

امشب زیباترین زن شده بودم

و برنامه اموزش زبان دوم را در ذهنم مرور میکردم.. به خودم لبخند میزدم.

#