ویرگول
ورودثبت نام
بشیر صابر
بشیر صابر
خواندن ۲ دقیقه·۴ ماه پیش

نقدی بر فیلم «لیلیا برای همیشه»

یادم نیست چی شد که این فیلم رو دانلود کردم اما دو سه باری خواستم ببینمش ولی توی یک ربع اول فیلم خسته شدم و گذشتمش کنار... امروز ولی فیلم رو کامل تماشا کردم.

بدون اسپویل مینویسم.

این فیلم سال 2002 با کارگردانی لوکاس مودیسون ساخته شده و درمورد دختر نوجوانی به اسم لیلیاست. ژانر درام هست و تراژدی کار بسیار بالاست. صحنه های تکان دهنده ی زیادی داره. به نوعی زندگی و دنیا رو نشون میده. حال و هوای فیلم بیشتر اوقات ابریه و کل فیلم هم حالت گرفته و افسرده ای داره. ماجرای فیلم و لیلیا انگار توی سال های 2000 میلادی توی شوروی سابق یا روسیه بوده، زمان و مکانی که بنظر میاد جنگ زده یا قحطی زده بود و کلا اوضاع جالب و خوبی توی کشور و جامعه نبوده.

ممکنه با خودت بگی چرا باید این فیلم رو ببینم؟ راستش نمیدونم خودمم چرا دیدمش مخصوصا وقتی که خودم هم از لحاظ احساسی و روانی توی پایین ترین مود بودم.

ولی بهت میگم این فیلم یه حس همدردی میده و شاید باعث بشه به چیزای دیگه توی زندگی فکر نکنی و با لیلیا همراه بشی. اگه بخوام یه دلیل بیارم متقاعدت کنم این فیلم رو ببینی بهت میگم بخاطر لیلیا ببینش.

بخاطر آدم های دیگه ای که زندگی مشابه لیلیا داشتن ولی فیلمی ازشون ساخته نشده. بخاطر درد و رنج های خودت ببینش. درد و رنج هایی که پیش هیچکس بازگو شون نکردی و توی دلت تلنبار شدن تا به گلوت رسیدن و نمیذارن درست نفس بکشی.

دارک ترین فیلمی بود که من دیدم اگه از فیلم بینوایان یا در جست و جوی خوشبختی خوشت اومد این فیلم مخصوص خودته. اگه هم نیاز به یه بهونه داشتی که گریه کنی و به بقیه بگی بخاطر فیلمه، بازم آره این فیلم مخصوص توئه.

اگه دیدیش هم خوشحال میشم نظرت رو برام بنویسی

نقد فیلمدرامروانشناسیغمگینزندگی
عاشق خوندن نوشتن و فکر کردنم اینجا از حرف های درونی می نویسم و تجربیاتم از فیلم ها و کتاب ها
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید