هشتم شهریورِ 1402 بود که اولین پستم رو منتشر کردم. اصلا ایدهای نداشتم که این نوشته هام به کجا قراره برسه، اما در هر صورت ادامه دادم و الان اینجام. (کنار نویسندههای خوب و با محبتی چون شما)
نوشتن توی ویرگول چیزهای زیادی بهم داد، چیزی که شاید بیشتر از همه دیده شد جایزهی مسابقه است. اما چیزی که ارزشمندتره و من به داشتنش میبالم دوستهای ویرگولیِ منه. اگه شما دوستای من نبودین، جایزه که هیچ، شاید بشیری هم الان نبود.
دوستهایی با قلبی وسیع، قلمی قوی و ذهنی فرهیخته، به جز ویرگول کجا میشه چنین ستارههایی رو پیدا کرد؟ من قدردان حضور تک تکتون هستم و ازتون ممنونم.
جایزه بعد از دردسرهای مختلف، تازه بدستم رسید و من این جایزه رو تقدیم میکنم به همه ی دوستهای ویرگولیم، به اونایی که وقتی از غمها و سختیهام نوشتم، در سیل همدلی و محبتهاشون غرق شدم. و زمانی که از خوشیهام نوشتم، همراهم بودن تشویقم کردن و با من خوشحال شدن و به طور کاملتر، تقدیم به همهی نویسندههای ویرگولی.
من فکر نمیکنم این جایزهی پرتعاملترین پست باشه، این جایزه برایِ دوستی، حمایت، عشق و نوشتنه. این جایزه نشون میده که توی این دنیای سرد و تاریک، هنوز هم عشق میتونه برنده باشه. پس به افتخار نویسندههایی که با عشق مینویسن.
باید از ویرگول هم تشکر کنم، برای به وجود آوردن چنین بستر و محفلی برای ما نویسندهها، تشکر میکنم بخاطر فعالیتها و برنامههای جدید سایت و به خصوص تشکر میکنم برای اضافه کردن تب دوستان بعد از درخواستهای ما و تشکر برای جایزه ای که همهمون برنده شدیم.
دلم میخواد از بعضی دوستای ویرگول خیلی ویژه تشکر کنم، بخاطر همراهیهای گرمشون و پستهای قشنگی که مینویسن. بخاطر کامنتهای انرژی بخشی که میذارن و حس خوبی که توی ویرگول پخش میکنن، طوری که آدم امیدوار میشه و به این فکر میکنه که دنیا هنوز هم قشنگیهاش رو داره.
در نهایت خوشحالم که توی ویرگول مینویسم، خوشحالم که شما هم توی ویرگول مینویسین.
(امیدوارم دوستایی که یه مدته توی ویرگول نیستن هم دوباره برگردن، از جمله دوستمون احسان با مهارتهای حرفهای و خاصش)
ممنونم ازتون
و تبریک میگم برای جایزهمون
راستی شما چطور؟ شما چرا توی ویرگول مینویسین؟