شاید بشود این جمله را بگویم که به آنچه چه فکر میکنید به سمت شما میآید ، باور کنید یا نه بعد سالها تلویزیون آن هم اشتباهی رفت روی کانال چهار ، و دیدم مستند یه استاد خانم که برایم بسیار جذاب شد و شروع کردم به نگاه کردن.
این بانوی برجسته ژاله آموزگار بود، استاد زبان شناسی
چقدر دوسش داشتم ، چقدر شیوا و زیبا سخن گفت و لذت بخش بود.
از زندگی و تلاش ها گفت و در نهایت چیزی گفت که دوست داشتم ، گفت دانشجویان مقطع دکتری میپرسن استاد به چه درد میخوره این همه دانستن وقتی کار و آینده ای در کار نیست، و من فقط میتوانم بگویم امیدوارم ویروس دانستن و ادبیات و زبان در جانتان بیافتد که فقط در این صورت میتوانید ادامه داده و خسته نشوید .
بسیار برایم جالب بود ، تایید بر با عشق درس خواندن و یاد گرفتن و در چهار چوب بودن ، میگفت در وچهار چوب بودن را از استادش در فرانسه آموخته زمانی که مشغول آماده کردن تز دکترایش بوده و اینکه همیشه پرکاری تلاش زیاد نشانه به نتیجه رسیدن نیست .
از دیروز از خودم سوال میکنم چهارچوب من چیست ؟
من قرار است دقیقا در چه چهارچوبی مسأله نویسندگی را دنبال کنم ؟
و البته کمی شک دارم که اینکه یک نفر هم شعر بگوید هم داستان بنویسد هم در ویرگول آیا به نوعی از چهارچوب خارج است یا نه؟
شاید همه اینها بخشی از قانون نوشتن باشد .
کاش میشد از نزدیک این شخص ملاقات کنم، به گمانم خیلی الهام بخش خواهد بود.
چهارچوب زندگی شما چیست؟ چقدر در چهار چوب زندگی میکنید؟
نیلوفر بصیرت
دعوت هستید به کانال اشعار و داستانهای من