بداهه آمیز·۱ روز پیشباران قسمت ۴هیچوقت فکرش را نمیکردم قصهمان از یک شب بارانی ساده شروع شود و به اینجا برسد.من شدم معاون شرکت، او هم بانوی توانمند و مهربانی که کنارم ای…
بداهه آمیز·۲ روز پیشباران قسمت ۳وارد خانه که شدم،چراغ خانه روشن بود انگار یادم رفته بود چراغ ها را خاموش کنم.از فکر اتفاقی که افتاده بود نمی تونستم خودمو رها کنم.با اینکه…
بداهه آمیز·۳ روز پیشباران قسمت ۲بعد کلی ترافیک توی راه بلاخره به خانه رسيدم.با اینکه فکر می کردم با اتوبوس بیایم خیس نمیشوم اما انگار از استخر برگشته بودم.بدون معطلی لباس…
بداهه آمیز·۴ روز پیشباران قسمت ۱ساعت پنج عصر بود.کار من در شرکت تمام شده بود و در شرف حرکت به خانه بود اما صدای باران همه چیز را عوض کرد.باران شدیدی شروع به باریدن گرفت.ان…
بداهه آمیز·۵ روز پیشپاییز قسمت ۵می تونم اغراق کنم که خیلی وقته فرق پاییز و زمستون نمیدونم.شش ماهه آخر سال،سرد و بی روح و پژمرده است.یک ماهی هست به فرد مدنظرم پیامی را فر…
بداهه آمیز·۶ روز پیشپاییز قسمت ۴تقریبا ساعت یک بعد از ظهر بود.خیلی وقت بود که منتظرش نشسته بودم.اگر با احتساب روز های قبلی حساب کنیم این دهمین روزی است که او نمیخواد سر قر…
بداهه آمیز·۷ روز پیشپاییز قسمت ۳روی کاناپه نشسته بودم.نمیدوستم به چی فکر کنم.در حین فکر کردن صدای وزش باد به گوش می رسید.نمیدوستم که باد هم خوانندگی بلده چرا که در این فصل…
بداهه آمیز·۸ روز پیشپاییز قسمت دوبا صدای زنگ گوشی از دره ی خواب نجات یافتم.آب ولرم و صابون،پذیرایی خوبی برای اول صبح است.در حین مسواک زدن پیام ها را چک می کردم که با این وج…
بداهه آمیز·۹ روز پیشپاییز قسمت ۱انگار همین دیروز بود که یک مهر بود،الان دیگه در اواسط آبان به سر می بریم.همانطور دلگیر و سرد و به دور از احساسات روز ها ورق میزنم.شاید اون…
بداهه آمیز·۱۰ روز پیشپ.ن قسمت ۴ هر گاه که عصبی شدید،سعی کنید خودتان را از محل تنش زا دور کنید و با یک لیوان آب و دم و بازدم های متوالی خودتان را آرام کنید. پ.ن:با توجه به…