از اونجایی که بینظمی به عنوان محصول جانبی نوآوری شناخته شده، معمولاً نشانه خوبی است و سرکوبش هم، آن طور که در بسیاری از شرکتها میبینیم، میتونه به طرز عجیبی تأثیر منفی زیادی رو درپی داشته باشه.
خوبه که اجازه بدیم رفتارمون تا حد زیادی بی نظم باشه..
اگر دفترهای کار شلوغ باشند، به تدریج به سمتی پیش میروند که بی نظم هم بشوند. خب بگذارید بشوند! وقتی اریک برای اولین بار در سال 2001 میلادی به گوگل پیوست، از مسئول خدمات شرکت جورج خواست که دفاتر گوگل را تمیز و مرتب کند. جورج این کار را انجام داد. ولی روز بعد یک یادداشت از لری پیج دریافت کرد که میگفت: «وسایل من کجا هستند؟». چیدمان لوازم، بدون نظم و ترتیب، نشانه وجود یک نیروی کاری فعال و باانگیزه بود.
اگه شما هم مثل اکثر افراد باشین، حتماً فکر می کنین که انسان های منظم، بدرد بخورتر، کارآمدتر و موفقتر هستن. اگه اینطوری فکر میکنین، تقصیر شما نیست، جامعه ما رو به این سمت سوق داده ولی تعداد متخصصینی که با این قضیه مخالفن، روز به روز در حال افزایشه.
شلوغ کاری لزوماً فقدان نظم نیست. یک میز به هم ریخته، می تونه یک سیستم بسیار موثر و با اولویت و با دسترسی بالا باشه، روی یک میز شلوغ و به هم ریخته، کار مهم و فوری همیشه بالای به هم ریختگی قرار می گیره و چیزهایی که مهم نیستن در پایین و زیر به هم ریختگی قرار می گیرن و خیلی راحت نادیده گرفته میشن. این امر، کاملاً منطقیه.
از سنین نوجوانی، ما آموزش دیدیم (بیشتر به اجبار) که خودمون، اتاقمون رو مرتب کنیم (اگه خودمون مرتب نمیکردیم و مادرمون مرتب میکرد بعدش باید دوساعت دنبال وسیله ی مورد نظرمون میگشتیم و آخرشم خودش میومد برامون پیدا میکرد!!! ). وقتی بزرگ شدیم، جامعه به ما گفت که میز شلوغ، نشونه ی ذهن شلوغه و این باعث شده که یک احساس بد درباره بی نظمی و شلوغ بودن توی ما شکل بگیره..
جامعه ازمون انتظار داره، توی هر حوزه ای نظم رو رعایت کنیم. به افراد نامنظم، برچسب تنبل و بدبخت زده شده اما دنیای شسته و رفته و منظم که ما براش تلاش می کنیم، توهمی بیش نیست. نظم و انضباط عاملیه که ما باهاش خودمون رو گول می زنیم که ” زندگی، اون به هم ریختگی بدون نظم، بدون ساختار و تصادفی نیست که ما همه در درون خود می دونیم. ” یک لحظه درباره ش فکر کنین. وقتی برای برقرار نظم تلاش می کنیم، اغلب بی نظمی بیشتری ایجاد می کنیم. وقتی برای هر مناسبت و فصلی، لباس و کفش نو می خریم، اینطور به نظر می رسه که ما مطابق نظر جامعه و مد حرکت می کنیم در حالیکه کمد لباس های ما، شلوغ و شلوغ تر می شه.
وقتی میز کار خودمون رو مرتب می کنیم، تا ما رو متهم به داشتن ” ذهن شلوغ ” نکنن، به طرف بی نظمی کشیده می شیم. ما تموم خودکارها، گیره های کاغذ و کاغذ بازی های خودمون رو مرتب می کنیم ولی دو هفته بعد، روز از نو، روزی از نو.
همه ی ما در تلاشیم که همه چیز رو منظم نگه داریم و همیشه هم با شکست مواجه می شیم. مهم نیست که چقدر سعی میکنیم همه چیز رو مرتب و منظم نگه داریم، دوباره همه چیز به حالت قبل برمیگرده.
در واقع بی نظمی هیچ ارتباطی با مهارت های سازماندهی کردن شما ندارد؛ این موضوع با تمایلات و توقعات محیط بیرونی، در ارتباطه.
References: How Google Works &A Perfect Mess