ویرگول
ورودثبت نام
بلوبِری
بلوبِریحس میکنم یه پنجره هستم که رو به یه جنگل بارونی باز شدم. نفس های عمیق میکشم. به صداها، بیشتر توجه میکنم. به چهره ها نگاه میکنم. خودم رو در اغوش میگیرم.
بلوبِری
بلوبِری
خواندن ۲ دقیقه·۲ ماه پیش

دفترچه خاطرات‌کلاس اولم

بیاین برگ ریزون ترین چیز بلوبری رو نشونتون بدم😂😂😂😂😂

دفترچهه خاطرات کلااااااس اولمممممممم. باورتون میشه؟!؟!؟!؟!؟! دفترچه خاطرات کلاس اولممممم‌

همیشه داشتمش و مثلا هرزگاهی میخوندمش و ب خودم میخندیدم. امروز اینجوری شدم ک چرا برای شما نزارمششششش.

کلی غلط املایی دارم و دوستان من کلاس اول بودم‌. مربوط ب سال ۹۰ هست این نوشته و دعوام نکنید‌.

من کلاس اول بودم😂😭.

تقریبا چندینننن روز پشت سر هم من خاطرات اون روز رو نوشتم و تاریخ زدم زیر هر روز.

نمیدونم با چه عشقی اینکارو میکردم.

بماند که حالا خود خریدن دفترچه اش هم ی ماجرا داشت. حالا اگه دوست داشتید براتون میگم‌.

این خاطره برای تاریخ ۲۹ اردیبهشت سال ۹۰ بوده‌

عکسشو میزارم و بعدش خودم پایینش متنشو باز مینویسم چون شاید خوندش سخت باشه😂

امروز باز هم دندانم بیشتر لق بود، عصلن(اصلا) نمیتونس تم (نمیتونستم) هیچ (هیچی) بوخورم(بخورم) ولی به زور خوردم و مادرم گفت : عزیزم( مطمعنم نگفته عزیزم نمیدونم چرا نوشتم عزیزم😂😂😂😂😂) من می‌خواهم ب خانه ی داییت بروم من گفتم: نه مادر (اینجا احتمالا مامانم گفته چرا نه ولی من ننوشتم که مادرم گفته چرا نه فقط نوشتم چرا نه) چرا نه . آخه من تن ها (تنها) هستم و حدیث هم که درس دارد‌. مادر گقت(گفت) باشد.

عاااااا🥺🥺🥺🥺😂😂😂😂

ببینید این تازه خوبشه.

ی سری صفحه هاش اینقدر املای کلمات رو عجیب نوشتم.

یعنی کلمه رو ب زبون میتونستم بیارم ولی توی نوشتن چون دایره ی کلماتم کم بوده هر جوری ک فقط بتونم بخونم نوشتم.

دلم برای خودم تنگ شد یهو. حس کردم یهو الان باید خودمو بغل کنم🥺.

اگه دوست داشتید بقیه ی صفحه هارو هم میزارم‌.

اصلا خاطره نوشتن ی چیزی هست ک من عاشقشم‌.‌من عاشق نوشتنم. امسال هم ی نوشته هایی دارم ک بزارید امسال تموم شه😂😂😂😂.

توی دفتر مینویسم. چون دلم میخواد برای آیندگان بمونه.

نکه بگم وای خیلی خاص مینویسم . نه

ولی ب هر حال منم بخشی از این‌گذشته هستم‌ و دوست دارم سهمی هر چند کوچولو داشته باشم.

هیم

مینوسم چون شاید خوندش سخت باشه‌😂

خاطراتدوستکلاسمادر
۱۳
۷
بلوبِری
بلوبِری
حس میکنم یه پنجره هستم که رو به یه جنگل بارونی باز شدم. نفس های عمیق میکشم. به صداها، بیشتر توجه میکنم. به چهره ها نگاه میکنم. خودم رو در اغوش میگیرم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید