BoJack
BoJack
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

من

این آخرین متن منه، آره آخرین. احتمالاً وقتی می‌خونیدش من دیگه تو این دنیا نیستم‌. می‌دونم و می‌دونید که می‌تونستم خیلی بهتر از این‌ها بنویسم. امشب متنی نوشتم و انگیزه‌ی فوق‌العاده‌ای داشتم؛ برای درست کردن و بهتر کردن همه‌چیز. اما کسی باورم نکرد و بهم اجازه اثبات نداد. ولی تو همون متن هم از تیر خلاص گفته بودم و این تیر، خیلی زودتر از اون چیزی که فکر می‌کردم به قلبم وارد شد. می‌دونم قضاوت خواهم شد، می‌دونم با صفاتی همچون بزدل، احمق، بچه و بسیاری دیگر تعریفم خواهند کرد. می‌دونم که از یادها خواهم رفت و مزارم متروک خواهد شد. می‌دونم تمام افراد زندگیم روزی بدون من خوشحال خواهند بود، لبخند خواهند زد و عشق رو دوباره تجربه می‌کنند. اما من، من امشب به پایان رسیدم. نمی‌دونم از اینکه شاید آدم بدی بودم و دیگران رو آزار دادم بگم یا اینکه بالعکسش. نمی‌دونم و راستش دیگه توانی هم برای باز کردن جزئیات ندارم‌. می‌دونم که دارم بیخیال خیلی چیزها می‌شم و خیلی چیزها و اتفاقاتی که در آینده برام رخ خواهد داد رو از بین می‌برم. می‌دونم شاید بعدش پشیمون شم و شاید هم نه‌. همیشه سعی در تغییر داشتم و موقعی که بیشتر از همیشه بهش نزدیک شدم، آخرین ضربه رو دریافت کردم. ازتون خواهش می‌کنم که قضاوتم نکنید. نگید که دلیل پایان من همین اتفاق به ظاهر ساده بود. شما چیزی از من و درونم نمی‌دونید و احتمالاً هم نخواهید فهمید. اینجا فقط می‌خوام بگم که از همه و هرکسی که موقعی بخشی از زندگیم بوده عذر می‌خوام. خواستم بگم همتون رو دوست دارم و این از صمیم قلبم بوده. اینکه کسی رو ندارم و از قلب‌ها رفتم رو نمی‌تونم تحمل کنم. دیگه نمی‌تونم با این غم کنار بیام و همه‌چیز رو دوباره بسازم. خسته شدم و دیگه توان ندارم. امیدوارم منو ببخشید و بدونید که این اتفاق تقصیر شماها نبوده. مثل اینکه اینجا بدون من جای بهتری خواهد بود و من نمی‌خوام جلوی شادی بقیه رو بگیرم. راستش می‌ترسم؛ نمی‌دونم به کجا خواهم رفت و چی در انتظارمه. ولی از یه چیزی مطمئنم و اونم اینه که دیگه نمی‌تونم این زندگی رو تحمل کنم. امشب عشق از من گرفته شد و طنابش رو پاره کرد؛ آخرین سنگرم. اگر چیز دیگه‌ای بود شاید می‌تونستم دوباره پاشم ولی این عشق آخرین امید بود‌. می‌دونم که حرفای خیلی بیشتری بود که می‌تونستم بزنم و چیزهایی بیشتری رو تعریف کنم. ولی من دیگه تو این دنیا و قلب‌های آدم‌ها جایی ندارم. متاسفم؛ برای خودم، برای اون علیرضای کوچولو که ناامیدش کردم و برای همه‌چیز و همه‌کس. خودمم نمی‌خواستم که اینجوری بشه ولی شد. خواستم بگم من سعی کردم که آدم خوبی باشم و امیدوارم همینطور هم بوده باشه‌. دیگه به‌نظر نمی‌رسه که حرف دیگه‌ای مونده باشه. خدانگهدار خانواده‌ام که می‌دونم در نبود من سختی‌های زیادی خواهید کشید، اما می‌دونم که از پسش برمیاید. خداحافظ دوستان عزیزم که می‌دونم بدون من شاید دنیا براتون سخت‌تر بشه و خداحافظ ماه من، معشقوق من؛ می‌دونم که از دلت رفتم ولی بدون که تو همیشه تو قلب من جا داری؛ حتی اگر زیر خاک باشه. لطفاً قضاوتم نکنید. همین. دوستتون دارم و لطفاً فراموشم نکنید.

دوستدار شما، علیرضا.❤️

دنیاعشق
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید