داشته‌هایم
داشته‌هایم
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

اتفاق

هیچ اتفاقی، اتفاقی «اتفاق» نمی‌افتد!
اتفاقات، قطار حوادثی هستند که اکثر اوقات، هرگز نمی‌خواهیم مسافرش بشویم؛ غافل از اینکه همگیِ ما دیر یا زود، یکی از مسافران همین قطار هستیم.
هیچ اتفاقی، اتفاقی «اتفاق» نمی‌افتد! ما انسان‌ها همان دلایل هستیم...مثلا دلیل به وجود آمدن نصف بیشتر یا شاید با تقریب نه چندان چشمگیری بتوان گفت که دلیل به وجود آمدن تمام مشکلات بشر، همین «ما» هستیم. همین ما انسان‌هایی که تخریب‌گریم اما تخریب شدن را دوست نداریم! ویران‌گریم اما ویران شدن را دوست نداریم! آسیب می‌زنیم‌ اما آسیب دیدن را دوست نداریم؛ مضحک است! بیش از حد مضحک است. انسان‌هایی که بجای همراه بودن‌ با یکدیگر، هم‌راه همدیگر هستند و در این راه پل‌های پشت‌سرشان را ویران می‌کنند!
راستش نمی‌دانم چه زمانی درست می‌شویم، نمی‌دانم چند سوای دیگر باید به تب گرفت و نمرد! یک روز و بیشتر؟ یک هفته و بیشتر؟ ابد و یک سال؟ نمی‌دانم چندبار دیگر باید سرمان به سنگ بخورد تا «انسان» شویم...اما یک چیز را خوب می‌دانم؛ آن هم این است که همه‌ی ما انسانیم و واقف به تک تک حرکات انسانی! قبل از اینکه خودمان، خودمان را نجات دهیم یا حداقلش اینکه اقدام به انجام دادن کاری کنیم، هرگز نجات نخواهیم یافت! پس از تجربیات زیادی که داشته‌ام، با درصد زیادی از احتمالاتی که پس از اتفاقات، به دست آورده‌ام، اکنون به این موضوع واقف هستم که آدمی، دربند ذهن معیوب خویش است؛ انسان‌ها اسیر زندانی هستند که زندان‌بان‌شان خودشان هستند! یعنی میله‌های زندان را با دست‌های خودشان می‌سازند. ما در قفس، نفس می‌کشیم؛ قفسی که ساخته‌ی ذهن خودمان است. حالا می‌خواهد قفس ذهن باشد یا قفس قلب، و یا شاید هم قفس انسانیت...

#داشته_هایم

ذهناتفاققطارآدمی دربندداشته‌هایم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید