Souji·۱ سال پیشحوالی زندان هیات امناییسلام.حالم خوبه، یعنی داره سپری میشه و داره خاطره میشه راستش میخواستم بنویسم اما واژه هام تاب و توان حرفای تو ذهنمو نداشتن وندارن شاید بهتر…
Souji·۱ سال پیشخاکستری همچو اتاق اقای ایرانفرپرده را کنار زد ، چشمانش پر بود ، پر از خاطره های ترشیده ای که جلوی چشمانش را گرفته بود ، از چشمانش افتاد اشک هایش ، خم شد و سعی کرد اشک ه…
Souji·۲ سال پیشحوالی شهر کپکزده منداشتم. روی دسته صندلی فلزی ایم حرفی که معلم ادبیاتمون گفتو حک میکردم. ،حرفاشو میشنیم اما نمی فهمیدم داشت در مورد چی صحبت میکرد. مثل ش…
Souji·۲ سال پیشخطاب به مادرم:دوستم داشته باش?خوشحال میشم متن زیررو با این اهنگ بخونید همانی که میان درختان باغ با دمپایی های صورتی گم شده بود ،همان خردسال ضعیفی که حتی پرتو های مهت…
Soujiدرنگاه مهربانی·۲ سال پیشبابت خاطرات خاکستری رنگی که امروز اتفاق افتاد متاسفمامشب شبی پر درد بود برای من شبی مبهوت در میان خیالات خاکستری رنگ تلخ خاطراتی که هر پارتش اذیتم میکند شخص های خاکستری افرادی که این خاطره…