Dyako
Dyako
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

پرندۀ مهاجر

لکهٔ سیاه رنگ آشنایی، دگر بار عمق گنبد آبی آسمان را در بر می‌گیرد و نقاطی روشن به این قاب بی‌کران زینت می‌دهند و مایه درخشیدن دو دیدگان ما می‌شوند.

به چرخ شبانگاهی که می‌نگری، سیاهیِ پس‌زمینه‌اش تاریکی روحت را در خود می‌کشد و جلوۀ روشنش، زینت‌ده روانت می‌شود و اینگونه آرامشی بی‌سابقه تک‌تک یاخته های وجودت را فرا می‌گیرد؛ گویی سر تا پا از بند غم رهایی یافته‌ای و به یکرنگیِ روح دست یافته‌ای.

زیباییِ این بوم نقاشی با دیگر همگنانش قابل قیاس نیست و در وجب به وجب آن شکوه و زیبایی و بی‌همتایی را به چشمان خویش می‌بینیم.

می‌گویند انسان زیباست و زیبایی را دوست دارد؛ بر همین وجه، هردم به این شاهکارِ خلقت می‌نگریم، لبخندی بر رودِ لب‌هایمان جاری می‌شود و شیداوار با دو چشم آن را میبوسیم. ای کاش قادر به ستودن چینش نامنظم ستاره‌هایی بودم که در عمق باطن خویش از نظمی شگفت‌آور برخوردارند و دریغا که از بیانِ زیباییِ دنبالۀ ستاره‌هایش عاجز و ناتوانم.



آسمان پرستاره برای هرشخص معنای متفاوتی دارد. برای یکی دریایی است بی انتها و ستاره‌ها در آن نقش ماهی‌ها را بازی می‌کنند و ممکن است برای شخص دیگری معنای زندگی را دهد که اتفاقاتِ خوبِ کوچک و بزرگ به آن روشنایی می‌بخشند.

شاید هم پرندۀ مهاجرِ دلباخته‌ای باشد که نیمی از شبانه‌روز را به دنبال نیمۀ گمشدۀ خویش میگردد. لیک پارۀ گمشدۀ وجودش در نیمۀ دیگر شبانه‌روز به دنبال او می‌گردد و هرگز قرار نیست یکدیگر را ملاقات کنند.

نه تنها آسمان، بلکه تمام پدیده‌ها می‌توانند چنگی بر افکار ما زده و دید ما را نسبت به پیرامون خویش تغییر دهند؛ فقط کمی دقت در اطراف و داشته‌هایمان نیاز است.







28 مهر _ 7 دی

بعد از 432 روز سکوت مطلق.

ویرگولستارهآسمانادبیات
اگر چه دوست به چیزی نمی‌خرد ما را، به عالمی نفروشیم مویی از سرِ دوست
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید