کافه یکی از نمادهای مهم دنیای امروز ماست و می تواند در آینده ی ما نقش کلیدی داشته باشد. در واقع کلید آینده ی ما نهفته در آن تجربه ای است که امروز در کافه های گوشه کنار شهرها در جریان است.اما چرا؟بیایید به تاریخچه کافه نگاهی بیاندازیم.کلمه ی Café برآمده از کلمه ی ایتالیایی caveéاست که آن هم از کلمه ی "قهوه" منشا گرفته است. اولین کافه های تاریخ، همان "قهوه خانه" های خودمان بودند که در قرن 15 در منطقه خاورمیانه رواج داشتند.قهوه خانه ها در آن زمان تبدیل به مکانی محبوب شدند چرا که مردم در آنها کنار هم جمع میشدند، قهوه می نوشیدند، صحبت می کردند، شطرنج و تخته نرد بازی می کردند، به موسیقی و داستان ها گوش می دادند و نیز در مورد اخبار و سیاست تبادل نظر می کردند. کافه از همان زمان تبدیل به "مدرسه ای برای کسب معرفت" شد.در قرن 16 ، قهوه خانه ها به امپراتوری عثمانی راه پیدا کردند و بسیار محبوب شدند.با ورود به قرن 17 انگلستان به بهشت بعدی در سفر کافه ها تبدیل شد. مردم انگلستان (و بعد اروپا) ، "کافه" را جایگزینی مناسب برای بارهای مشروب فروشی دیدند.روشنفکران و اقشار مختلف جامعه می توانستند در آنجا بنشینند و در مورد مسایل مهم صحبت کنند. در آن زمان، سلسله مراتب و طبقه ی اجتماعی در انگلستان بسیار پر رنگ بود اما کافه ها فضایی را برای گفتگوی برابر ایجاد می کردند. بسیاری معتقدند "جنبش روشنگری" به دلیل همین گردهمایی های مردم در کافه ها بود که کم کم به وجود آمد. کافه را در آن زمان Penny House یا Penny University می خواندند چرا که فرد با پرداخت پول یک قهوه می توانست آگاهی و معرفت فراوانی در آن محیط کسب کند.اصولا هرجا که مردم بتوانند دور هم جمع شوند و گفتگوهایی فراتر از روزمرگی را با یکدیگر تجربه کنند، می تواند باعث تغییرات بزرگ اجتماعی در طول زمان شود. مسجد در تاریخ اسلام از زمان پیامبر چنین کارکردی داشته است. دانشگاه هم در زمانه ی ما چنین کارکردی دارد.با چنین اوصافی و با توجه به اینکه کافه گردی یکی از تجربه های پرتکرار ما جوانهاست، توجه شما را به اصطلاح "کافه گردی سالم" جلب می کنم.چرا به کافه می رویم؟اشکان طراوتی در این باره می گوید:" میدونین، انگار کافهها به Comfort Zone های جدید ما تبدیل شدن! شریک غم و شادیهای ما شدن. یه تنه بخش زیادی از خاطرات ما و فرارهامون رو به دوش میکشن؛ فرار از خانه و خانواده، فرار از ترسها، فرار از شرایط نامناسب و عذابآور کوچه و خیابان از هر نظر (از بارونی شدن هوا بگیر تا مسائل دیگه) و فرار از خستگی!به ناخودآگاهمون دیگه این جوری قبولونده شده که کافه یک جای امن و با کمترین دردسره. یه جایی که بهت احترام میذارن، خیلی از مشکلاتت رو میتونی فعلا فراموش کنی و از خوردن چیزی که سفارش دادی و مصاحبت با کس یا کسانی که باهات اومدن کافه لذت ببری.در هر حال مهمترین عوامل اولیهی کافه رفتن اینهاست:مختلط بودن جمعنبود محلی برای کار گروهی (درد مشترک)نبود رفت و آمد خانوادگی (نظری ندارم)تنوعطلبی و مصرفگرایی (پای ثابت همه چی)البته میرسیم به دلایل ثانویه که عوامل اصلی تبدیل شدن کافه به یک افیون هستن:فرار از جو احتمالاً-مریض خانهبازگشت به کافه برای مرور خاطرات تلخ و شیرینامید به تکرار حسهای خوبی که قبلا در کافه تجربه شده (حالا هرچی، حتی یه غذا یا دسر خوشمزه)فرار از تنهایی! مثلا دلت میخواد با دوستات بری بیرون ولی هیچکس نیست پس تنهایی میری کافهو دلایل دیگر "در کنار این پرسش که هر بار به چه دلیل به کافه می رویم، طرح یک پرسش دیگر هم اهمیت دارد؛چگونه می توانیم تجربه ی کافه گردی بهتری داشته باشیم؟دیپلمات ردی در این باره می نویسد: "امروزه جمعهایی که بر مبنای رفاقت به رفاقت شکل میگیرد و بعضاً در مهمانیها و کافهها شروع میشود برای چیست؟افراد دورهم جمع میشوند فقط برای دورهم جمع شدن؟برای دیدن هم؟ یا برای تبادل چیزهایی که درون خوددارند؟"آنچه می تواند کافه گردی را برایمان مفید تر کند عبارت است از:1. توجه به هدف اصلیکافه جایی است که می توانیم هم به سلامت روان خود ضربه بزنیم (با یادآوری تنهایی ها و ترسها و محدودیت هایمان) و هم می توانیم سلامت روان خود را در آن بازیابیم. (با خارج شدن از دایره امن و شروع معاشرت با آدمهای دیگر)همچنین کافه که ممکن است آن را محلی برای فقط دور هم نشستن و به آدمها خیره شدن بپنداریم ، می تواند محلی برای ایده پردازی، کار هدفمند، الهام گرفتن، صحبت در مورد موضوعات آموزنده و یادگرفتن از دیگران باشد.2. سفارش سالمدر یک مطالعه ی روی 50 هزار انسان میشخص شد افرادی که در زندگی به طور مرتب قهوه نوشیده بودند، به مراتب طول عمر بیشتری نسبت به سایرین داشتند. اگرچه این مساله ما را به تاثیر مستقیم قهوه در جوان کردن آدمها رهنمون نمی کند اما نشان میدهد که یک سفارش مناسب در کافه می تواند حتی طول عمرمان را تعیین کند.به جای سفارش یک اسنک چرب و پر از پنیر پیتزا (که مشخص شده در بلند مدت انرژی ما را کم می کند و باعث افسردگی و بیماری های قلبی میشود) می توانیم سالاد و یا قهوه های با شیرینی کم را انتخاب کنیم.بعضی قهوه ها هم به علت کافئین بالا باعث ایجاد لرزش و اضطراب و تپش قلب در چند ساعت آینده می شوند و خواب ما را مختل می کنند.3. ارگونومیبهتر است کافه هایی را انتخاب کنیم که صندلی راحت تری دارند. اگر به مدت بیش از 2 ساعت در کافه (یا هرجای دیگری) نشسته ایم، نیاز است بایستیم و کمرمان را به سمت عقب خم کنیم و مقداری قدم بزنیم تا دچار خستگی یا کمر درد نشویم.
کافه یکی از نمادهای مهم دنیای امروز ماست و می تواند در آینده ی ما نقش کلیدی داشته باشد. در واقع کلید آینده ی ما نهفته در آن تجربه ای است که امروز در کافه های گوشه کنار شهرها در جریان است.
اما چرا؟
بیایید به تاریخچه کافه نگاهی بیاندازیم.
کلمه ی Café برآمده از کلمه ی ایتالیایی caveé است که آن هم از کلمه ی "قهوه" منشا گرفته است. اولین کافه های تاریخ، همان "قهوه خانه" های خودمان بودند که در قرن 15 در منطقه خاورمیانه رواج داشتند.
قهوه خانه ها در آن زمان تبدیل به مکانی محبوب شدند چرا که مردم در آنها کنار هم جمع میشدند، قهوه می نوشیدند، صحبت می کردند، شطرنج و تخته نرد بازی می کردند، به موسیقی و داستان ها گوش می دادند و نیز در مورد اخبار و سیاست تبادل نظر می کردند. کافه از همان زمان تبدیل به "مدرسه ای برای کسب معرفت" شد.
در قرن 16 ، قهوه خانه ها به امپراتوری عثمانی راه پیدا کردند و بسیار محبوب شدند.
با ورود به قرن 17 ، انگلستان به بهشت بعدی در سفر کافه ها تبدیل شد. مردم انگلستان (و بعد اروپا) ، "کافه" را جایگزینی مناسب برای بارهای مشروب فروشی دیدند.
روشنفکران و اقشار مختلف جامعه می توانستند در آنجا بنشینند و در مورد مسایل مهم صحبت کنند. در آن زمان، سلسله مراتب و طبقه ی اجتماعی در انگلستان بسیار پر رنگ بود اما کافه ها فضایی را برای گفتگوی برابر ایجاد می کردند. بسیاری معتقدند "جنبش روشنگری" به دلیل همین گردهمایی های مردم در کافه ها بود که کم کم به وجود آمد. کافه را در آن زمان Penny House یا Penny University می خواندند چرا که فرد با پرداخت پول یک قهوه می توانست آگاهی و معرفت فراوانی در آن محیط کسب کند.
با چنین اوصافی و با توجه به اینکه کافه گردی یکی از تجربه های پرتکرار ما جوانهاست، توجه شما را به اصطلاح "کافه گردی سالم" جلب می کنم.
اشکان طراوتی در این باره می گوید:
" میدونین، انگار کافهها به Comfort Zone های جدید ما تبدیل شدن! شریک غم و شادیهای ما شدن. یه تنه بخش زیادی از خاطرات ما و فرارهامون رو به دوش میکشن؛ فرار از خانه و خانواده، فرار از ترسها، فرار از شرایط نامناسب و عذابآور کوچه و خیابان از هر نظر (از بارونی شدن هوا بگیر تا مسائل دیگه) و فرار از خستگی!
به ناخودآگاهمون دیگه این جوری قبولونده شده که کافه یک جای امن و با کمترین دردسره. یه جایی که بهت احترام میذارن، خیلی از مشکلاتت رو میتونی فعلا فراموش کنی و از خوردن چیزی که سفارش دادی و مصاحبت با کس یا کسانی که باهات اومدن کافه لذت ببری.
در هر حال مهمترین عوامل اولیهی کافه رفتن اینهاست:
البته میرسیم به دلایل ثانویه که عوامل اصلی تبدیل شدن کافه به یک افیون هستن:
در کنار این پرسش که هر بار به چه دلیل به کافه می رویم، طرح یک پرسش دیگر هم اهمیت دارد؛
چگونه می توانیم تجربه ی کافه گردی بهتری داشته باشیم؟
دیپلمات ردی در این باره می نویسد: "امروزه جمعهایی که بر مبنای رفاقت به رفاقت شکل میگیرد و بعضاً در مهمانیها و کافهها شروع میشود برای چیست؟افراد دورهم جمع میشوند فقط برای دورهم جمع شدن؟برای دیدن هم؟ یا برای تبادل چیزهایی که درون خوددارند؟"
آنچه می تواند کافه گردی را برایمان مفید تر کند عبارت است از:
کافه ها 2 دسته اند. عده ای به شکم شما بیشتر از ذهن و سلامتی تان اهمیت می دهند و عده ای بر عکس اند.
کافه هایی هستند که به دنبال جذب مشتری نیستند. بلکه به دنبال جذب و ارتقای مشتری خود هستند. همیشه کتابی برای خواندن، جمعی برای صحبت کردن، قصه ای برای شنیدن، فیلمی برای نقد شدن و چیزی برای آموختن در برنامه های هفتگی آنها وجود دارد.
با انتخاب آگاهانه ی نشستن در کافه هایی که به ذهن و ضمیر ما اهمیت می دهند، ما می توانیم کم کم صاحبان این کسب و کار را تشویق کنیم که کافه هایشان را محلی برای بهتر شدن آدم ها بسازند. (نه فقط پر کردن شکم و صحبت های روزمره.)
کافه جایی است که می توانیم هم به سلامت روان خود ضربه بزنیم (با یادآوری تنهایی ها و ترسها و محدودیت هایمان) و هم می توانیم سلامت روان خود را در آن بازیابیم. (با خارج شدن از دایره امن و شروع معاشرت با آدمهای دیگر)
همچنین کافه که ممکن است آن را محلی برای فقط دور هم نشستن و به آدمها خیره شدن بپنداریم ، می تواند محلی برای ایده پردازی، کار هدفمند، الهام گرفتن، صحبت در مورد موضوعات آموزنده و یادگرفتن از دیگران باشد. همان گونه که رسالت تاریخی کافه به ما می گوید، کافه می تواند یک دانشگاه به صرف قهوه باشد.
در یک مطالعه ی روی 50 هزار انسان میشخص شد افرادی که در زندگی به طور مرتب قهوه نوشیده بودند، به مراتب طول عمر بیشتری نسبت به سایرین داشتند. اگرچه این مساله ما را به تاثیر مستقیم قهوه در جوان کردن آدمها رهنمون نمی کند اما نشان میدهد که یک سفارش مناسب در کافه می تواند حتی طول عمرمان را تعیین کند.
به جای سفارش یک اسنک چرب و پر از پنیر پیتزا (که مشخص شده در بلند مدت انرژی ما را کم می کند و باعث افسردگی و بیماری های قلبی میشود) می توانیم سالاد و یا قهوه های با شیرینی کم را انتخاب کنیم.
بعضی قهوه ها هم به علت کافئین بالا باعث ایجاد لرزش و اضطراب و تپش قلب در چند ساعت آینده می شوند و خواب ما را مختل می کنند.
بهتر است کافه هایی را انتخاب کنیم که صندلی راحت تری دارند. اگر به مدت بیش از 2 ساعت در کافه (یا هرجای دیگری) نشسته ایم، نیاز است بایستیم و کمرمان را به سمت عقب خم کنیم و مقداری قدم بزنیم تا دچار خستگی یا کمر درد نشویم.