.
سلام به همه .
فکرکنم دلیل کمتر اینجا اومدنم همون دلیل کمتر به کانال شخصیم سر زدن و اونجا نوشتن باشه ! اونم اینه که از یه جایی به بعد فهمیدم نوشتن توی مجازی ناخوداگاه لذتِ نوشتن روی کاغذ و با دست رو برام کم میکنه . چون مگه ادم اتفاقات روزمره رو چندبار و چند جا میخواد ثبت کنه ؟((:
نمیگم اینجا یا تو اینستاگرام (که البته اونو چندوقت یه بار پاک میکنم چون جدا وقت زیادی از ادم تلف میکنه بی اینکه ادم بفهمه.الانم چندوقتیه تو پیجم لاگین نیستم) یا کانالم نوشتن و کلا تایپ کردن کیف نمیده ها ؟! ولی با دست نوشتن یه چیز دیگست:دی
( یه چیزی هم میخواستم بعد این جمله اخری بگم که یادم نمیاد الان:( )
اره خلاصه :دی
.
حالا چیزی که اومدم بگم و انگیزه پست گذاشتنم شد بعد این همه وقت ، این بود که من دقت کردم دیدم گاهی وقتا بعضی از ما ادما میایم و مفهومی مثل "پذیرش" رو یه تفسیر و معنای کاملا مطلق براش درنظر میگیریم.
کلا خیلی وقته دارم میبینم دور و برم که چه تو جامعه خودمون چه تو دنیا ، انگار این مفهوم پذیرش معنیش این شده که من همینم که هستم و تمام ! :| و همینم باعث شده ما ادما خیلی از هم دور شیم و هر روز از روز قبل منزوی تر و تنها تر شیم و بی حوصله و کم تحمل تر ... چون کیه که از یه ادمی که انگار دیواره نه ادمیزاد و اصلا و ابدا حاضر نیست اگر جایی خطا داره اونو پذیره (و در نتیجه هم اصلاحش کنه) خوشش بیاد؟!
من نمیگم که ادم باید صفر تا صد زندگیش رو با انتظارات اطرافیان و جامعه تطبیق بده ! نشدنیه اصلا . تو هیچ وقت نمیتونی همه ادمای دنیا رو راضی نگه داری (تجربش کردما که میگم ._. و سرررررررررویس شدم سر این قضیه:اشک :دی)
امااا یه استاندارد ها و حداقل هایی وجود داره ! اگه میتونی چیزیو تغییر بدی که اولا حال خودت بهتر بشه و بعدم ادمایی که واقعا تو براشون مهمی بتونن بهتر و بیشتر از قبل باهات ارتباط بگیرن ، خب مقاومت کردن دلیلش چی میتونه باشه؟ جز لج کردن با خودمون ؟!
خیلی وقتا دیدم دور و برم که تو اومدی و به یکی گفتی ببین من تورو قبولت دارم و دوستت دارم و رفیقتم و کنارتم و ... بعد طرف کلاااااااااا اومده از این اعلام پشتیبانی این برداشت رو کرده که اوکی پس من پرفکت و بی نقص و عالیم و جز این نیست که اگه بود فلانی (که ما باشیم) نمیومد اینو بگه و منو قبول کنه . و رسماااا هر نوعی از رفتار و اخلاق که دلش میخواست داشت ... بعدم که هر کسی یه جور دیر یا زود تنهاش میذاشت کاسه چه کنم چه کنم دستش میگرفت !!! خب عزیز من :| وقتی میبینی همههه همههههه همهههههههه گذاشتن رفتن لابد تو و اخلاق رفتارت یه ایرادی دارید ! میخوای تنها نباشی؟ یه تلاشی بکن برای مورد پذیرش قرار گرفتن . نمیشه که هر کاری دلت میخواد بکنی بعدم بگی همینه که هست انتظارم داشته باشی همه عاشق و دلباخته تو باشن ؟! لابد مثلا بداخلاقی کم حوصله ای بدرفتاری یه دلیل داره به هر حال . ادما اونم تو این حجم هیچ وقت الکی ارتباطشونو با ادم کم یا قطع نمیکنن .
(منم ارتباطمو مدتهاست قطع کردم با اون دوست البته.چون دیدم تا خودش نخواد هیچ تغییری اتفاق نمیفته)
بعدها بهش فکر کردم دیدم شاید دلیل این حجم از مقاومت دربرابر تغییر دقیقا خود من و حمایت کردنام بوده . نمیدونم ولی شاید اگه زودتر از اینها اون ادمو تنها میذاشتم برای خودش اول از همه بهتر میشد !
اخه ادم بعضی وقتا فکرمیکنه شاید اون ادم فقط حس امنیت و پذیرفته شدن میخواد که خیالش راحت شه ینفر اونو دوست و قبول داره تا قدم برداره برای تغییر . نمیخواد اونو عوض کنه تا خودش نخواسته نمیخواد تغییرش بده بخاطر منافعی که قراره در نتیجه اون تغییر بهش برسه ... ولی خب در مورد همه اینطور نیست ! گاهی وقتا ادما میخوان پذیرفته شن که هر کاری دلشون میخواد بکنن و بعدم که اعتراض کردی برگردن بگن خودت خواستی بمونی:| خودت گفتی تو رو قبول دارم هرطور که هستی!
اینه که میگم این فاز "همینه که هست" و "منو همینطور بپذیر اگه واقعا دوستمی یا عاشقمی" ئی که تو دنیا مثل ویروس داره فراگیر میشه اصلا جالب نیست و اول از همه هم به ضرر خود اون کسیه که به طور مطلق دو دستی میچسبه به این عقیده :/