ویرگول
ورودثبت نام
فآطمه
فآطمه
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

رزقِ روز شهادت حاج قاسم

[?]نمیدانم حال دلم را چگونه توصیف کنم...

قدم خیر عزیزم خسته ی زمین و رنج هایش نباشی! وصال یار گوارایت باد؛

تو را ندیده دوستت دارم، درس و خط نخوانده عجب معلمی بودی...

زهرایی پا به پای حاج صمد(ستار) پیش آمدی، خستگی های روحت، روحم را شرمنده کرد...

تو کجا بودی و ما کجا...؟!


[مادر]

در سراسر زندگی ات مادر بودی! علاقه ات به پدر، بوسه ها و محبت هایت به او، همه مادرانه بود...
برای حاج صمد از چهارده سالگی مادر...
و در ۲۴ سالگی برای پنج فرزندت...
قصه ی زندگیت درجایی تمام شد که تازه بند مقدمه به پایان رسیده بود، شاید زندگی مغلوبِ باقی ماجرا بود که کوتاهیِ قدش به بلندی داستان نرسید، تو در میانه ی راه آسمانی شدی و مادرانه هایت ناتمام ماند?:)

[عشق]

آتش عشقی که در شعر مولانا حکایت میشد، چ زیبا به بَرِ زندگیت نشسته بود...
گفت:
آتش عشق است کاندر نی فتاد
جوشش عشق است کاندر می فتاد

راست بود..
عجب محرکی است این عشق!

دختری ات همه عاشقانه
مادرانه هایت
صبوری ها
خستگی هایت

حتی...

دلتنگی های ستار
کار و بارش
تلاش هایش
مرادنگی ها
بودن و نبودنش

همه و همه جلوه هایی بودند بس تماشایی از خدا...

[?]

گاهی که زندگی بوی نابش را از دست می دهد و مثلِ نان خشک شده ای که از داغی افتاده و به مذاق خوش نمی آید، کتاب هایی مثلِ دخترشینا می توانند با سطر سطرشان حیات را در رگه های زندگی به جریان اندازند.


?دخترشینا، خاطرات قدم خیر محمدی کنعان (همسر شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر)

سه شنبه/۱۳ دی ۱۴۰۱_ساعت ۲۱:۰۸

عشقحاج قاسمدختر شینامادرشهادت
او دل به ماندن نسپرده است و حیات دنیا را سفری می‌بیند كوتاه، از مبداء تولد تا مقصد مرگ🌱
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید