عاشق تو شدن ، مثل پریدن تو دریا میمونه ...
اونم وقتی نه حرفه ای شنا بلدم و هم از آب میترسم :)
روزی که یادم نمیاد کِی بود
از کل زندگیم گذشتم و زدم به آب
بهتره بگم قمار کردم ...
سر تو ؛
چیزی ام که گذاشتم وسط زندگیم بود
از اولشم میدونستم میبازم اما انتخاب کردم سر تو کل زندگیمو ببازم :)
من زدم به آب و همینطوری پیش رفتم ...
چشمامو بستمو قدم برداشتم و به هیچی فک نکردم و فقط محو آرامش دریا شدم... خیره شدم به موج های نامنظم و دل ِ پر دریا
فقط دیوونه وار پیش رفتم ...
الان ک چشمامو باز کردم ، دیدم دارم بی خودی دست و پا میزنم و چیزی تا عرق شدنم نمونده ..
اما ؛
من هنوزم ...
وسط دست و پا زدن و تقلا کردنم منتظر توعم ...
منتظر اومدنت که تو نجاتم بدی..(: