المیرا نوین
المیرا نوین
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

عوض شدم و نفهمیدم

وقتی یاد خودِ اون موقع‌هام میفتم، چیزی فراتر از تعجب میاد سراغم. من خیلی حرف می‌زدم. منظورم نوشتنه! شاید بچه‌ی خوشحال‌تری بودم.

تا قبل از‌ این‌که شخصیت دومم که همون آدم بد زندگی منه، به کل‌ زندگیم چیره بشه، زمان‌هایی رو در اختیار داشتم که می‌تونستم مهربون باشم، می‌تونستم از خوشحالی دست‌پاچه بشم و به این‌ور اون‌ور چنگ بندازم تا انرژیم خالی شه.

همیشه فوری می‌رفتم سراغ اینستام و هی می‌نوشتم. شده بود چرت و پرت، اما واسه این‌که به دیگران هم خوشحالیمو نشون بدم و گاها اون‌ها رو هم با خودم همراه کنم، می‌نوشتم...

اما من آدم پایداری نیستم. تو پیج روانشناس محبوبم (مثلا خیلی آدم خفنیم) خوندم و یاد گرفتم که مجبور نیستم خصلت‌های بدم رو مخفی کنم یا از بین ببرمشون. گاهی باید مشخصه‌ی بد رو پذیرفت.

و توی کتاب نیمه‌ی تاریک وجود که اون رو هم نصفه رها کردم چون عادتمه، خوندم که باید از ویژگی‌های بد، سوءاستفاده کرد و برای کسب منفعت به کار بردشون.

حرفای بالا، شده دلیل این روزهام برای آروم کردن خودم. سعی می‌کنم این‌که ضعف‌هام، بدی‌هام، نامردی‌هام به خودم و پایدار نبودنم داره اذیتم می‌کنه رو فرصتی ببینم برای تغییر و رشد. باید موفق شم که اینطوری بودنم رو بپذیرم.




من از کمالگرایی بیش از حد، تبدیل به بیخیال‌ترین و بی‌تفاوت‌ترین آدم دنیا شدم و حالا باید از‌ این اوضاع، بهترین عصاره رو بیرون بکشم و برای ادامه دادن، ازش استفاده کنم.

فکرم اونقدر چندشاخه شده و بعضا کند کار می‌کنه که نمی‌دونم حرفایی که می‌زنم، واقعا عقاید من هستن یا نه!

پیش اومده براتون؟ که ندونید چی درسته چی غلط؟ ندونید چی براتون خوبه، چی بد؟ ندونید خودتون رو خوب توصیف کردید یا کاملا بی‌ربط رفتید جلو؟

اینا کلیشه نیست! واقعا شده که مشابه چنین احساساتی رو تجربه کرده باشید؟

من هر روز دارم تجربه‌ش می‌کنم. گاهی تیرهایی که سمت مغزم شلیک می‌شن، اونقدر زیادن که دیگه نه می‌تونم جلوشون رو بگیرم نه حتی به یکیشون توجهی نشون بدم و خودمو درگیر صحبت‌های ذهنی‌ با خودم کنم.

این همون بی‌تفاوتیه‌ست. همون حسی که منو به یه آدم آروم و بی‌حوصله تبدیل می‌کنه و بقیه فکر می‌کنن عجب آدم بی‌فکر و سرخوشیَم!




دوست ندارم کسی الکی بگه آره منم این‌طوریم. طورِ هر کس، نمی‌تونه عینا مثل طورِ اون‌یکی باشه. ما پیچیده‌ایم. ما نمی‌تونیم به راحتی همدیگه رو درک کنیم. ما نباید دروغکی به همدیگه ترحم کنیم.

ممنونم که تا اینجا اومدید. نه به خاطر صرف زمانتون، بلکه چون تلاش کردید حرفای منو، افکار خودتون تصور کنید❤️
افسردگیروانشناسیشخصیت شناسی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید