در سه سال آینده خودتو کجا میبینی؟
شاید این دست سوالها بیشتر شما را یاد مصاحبههای آبکی و یا کلیشههای خسته کننده میاندازد،
ممکن است راحت ترین روش را برای پاسخ به این پرسش انتخاب کرده و بگویید، نمیدانم! پیشگو که نیستم!
یا اگر کمی اهل فلسفه و ادا باشید بادی به غبغب انداخته و با نگاه عاقل اندر سفیه میگویید: ببین جانم، همانطور که سورن کیِرکگور بنیانگذار مکتب اگزیستانسیال فرموده زندگی از آخر به اول قابل درک است اما باید از اول به آخر آن را زیست! که خلاصش میشه بازم نمیدونم!
همزمان که به سه سال آینده و راهکارهای نوین پرداخت و اینکه با توجه به این موضوع چه داستانی میتوان سرایید فکر میکردم و به مانیتور زل زده بودم، ناگاه خود را غرق در سیاهچالهی افکارم یافتم و زنجیر وار فکری پشت فکری دیگر، خاطرهای پس از دیگری میآمد و میرفت، همینطور دفتر زندگیمو ورق میزدم و برمیگشتم عقب تا رسیدم به سه سال پیش،
روزی که داشتم تو سایت ویرگول پرسه میزدم و چشمم خورد به یک کمپین جذاب، پویش رمزنویس،
متاسفانه روزهای آخر کمپین بود و فرصتی برای شرکت نمونده بود. مجبور شدم درس و دانشگاه رو بپیچونم و دست به قلم شم، قطعا منِ سه سال و یک روز پیش فکر نمیکردم که فرداش قراره یه مقاله بنویسم، فکر نمیکردم مقالم تو لیست منتخبا قرار بگیره، بازم میگم قطعا فکرشو نمیکردم جایزه ببرم،حتی تصور اینکه توی این سه سال وارد فضای استارتاپی و فینتک بشم برام غیرممکن بود و محال بود بدونم قراره تو شرکت پیمان کار کنم! و قطعا فکرشو نمیکردم سه سال آینده دوباره تو یک کمپین جدید اینبار بعنوان عضوی از خانوادهی پیمان، برای پیمان بنویسم!
درسته، نمیشه آینده رو دقیق پیشبینی کرد اما احتمالات رو چرا. برآیند رفتارها و نتایجشون باعث میشه در معرض احتمالاتی قرار بگیری و شانس وقوع هرکدوم ازین احتمالات در زندگیت به میزان تلاش و بینشت بستگی داره.
مثلا من میدونم که میتونم با فعال کردن پرداخت مستقیم اون هم فقط یکبار، برای یکسال تمام پرداختهامو به صورت خودکار و یا تنها با یک کلیک، در عین حال با امنیت بیشتر انجام بدم. پس اگه دفعهی بعدی شانس اینو داشتم که از پیمان استفاده کنم و پرداختهای بعدیم خودکار و سر وقت انجام بشن ولی اینکارو نکردم خودمو در معرض فیشینگ، اتلاف وقت و فراموشی قرار میدم.
و اگه بعدا ازم دزدی شد، قسطمو فراموش کردم یا حتی خواستم بهونه بیارم که وقت نمیکنم به حساب کتابهام بپردازم باید ریشه رو در تصمیماتی یافت که قطعا برآیندشون منو ازین اوضاع دور میکرد اما انتخاب من چیز دیگهای بود!
یا مثلا فرض کنید مدیرعامل یک کسب و کار هستید و امکان اضافه کردن پیمان بعنوان محصولی که راهکاری نوین جهت پرداخت رو برای کاربرانتون فراهم میکنه هست. آیا عطاش رو به لقاش میبخشین یا میگین چه فرصتی بهتر ازینکه پروسهی زمانبر خستهکننده و گاها خطرناک پرداخت رو برای کاربرانتون لذتبخش کنید؟
یا شاید شمایی که داری این مقاله رو میخونی با شنیدن کلمه پیمان با لحن هنرمند مردمی بگی پیمان؟ پیِ چه مانی؟ باشه قول میدم درموردش بیشتر تحقیق کنم! و شب دوباره وارد همون درگاه همیشگیت بشی!
من هم در جواب میگم:
عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران
ساده دل من ، که قسم های تو باور کردم
در حال حاضر کمتر از یک درصد تراکنشهای بانکی از نوع دایرکت دبیت است و این رقم در کشورهای پیشرفته نزدیک بسیار بیشتر میباشد، برای مثال به تصویر زیر که میانگین انواع پرداختها در کشورهای اروپاییست دقت کنید.
آمار نشان از پتانسیل بالای پرداخت مستقیم دارد، خواسته و ناخواسته نام آن را بیشتر خواهیم شنید.
در آخر;
شاید ندونم سه سال آینده کجام، دوباره تو ویرگول مقاله مینویسم یا نه، دوباره برنده میشم یا خیر، همین شغلو دارم؟ مهاجرت کردم؟ نکردم؟ ولی چیزی که از اون مطمئنم اینه که پرداخت مستقیم به یکی از روشهای رایج پرداخت در کشور تبدیل میشه، درصد بسیار بیشتری از تراکنشها رو در اختیار میگیره و قطعا کاربراش از 1 میلیون کاربری که الان داره هم خیلی بیشتر میشه.
#پرداخت_مستقیم_پیمان