ویرگول·۱ سال پیشمروری بر آذر ماه ویرگول، قصههایی که ساختیم و خاطراتی که ماندگار شدنآذرماه، با تمام روزهای سرد و شبهای طولانیاش، برای ما توی ویرگول پر از گرما و صمیمیت بود.
علی اسماعیلیان·۱ سال پیشپیمان؛ پیوند آرامش و مهربانیپیمان پسر بچه ی کوچکی است که بتازگی به همراه خانواده اش به طبقه سوم آپارتمانی که من هم در آن ساکن هستم، اسباب کشی کرده اند. از همان روز او…
محمدمهدی قدسی·۱ سال پیشقصه بغضِ ننهجوندلم تنگِ ننه جونخونش دور، شهرستونبعد عمری رفتم ببینمشیه دلِ سیر، بغل بگیرمشدیدم جلو درنشسته رو پلهپر بغض توی گلوشکم مونده تا گریهگفتم:«سلام…
محمد باقرزاده·۱ سال پیشهمپیمان با آرمانهای مادربزرگمچگونه از شیفتگی به فلسفه «جذابیت پنهان تعلل» به مرحله دریافت لوحتقدیر خوشحسابی از بانک رسیدم اما باز ول معطلم؟
علی اسماعیلیان·۱ سال پیشچای سرد، خیالی گرم و رؤیای سیستمی که دیر نمیکردصبح که از خواب برخاستم، گلویم مثل یک زخم کهنه بود، تیز و سوزان. انگار شب قبل، لشکری از خنجرهای نامرئی از تنم عبور کرده بود. تنم سنگین بود،…
MOMO FESOS·۱ سال پیشپرداخت در کهکشانی دوردر زمان های قدیم، در کهکشانی بسیار بسیار دور لوک اسکای واکر و استادش ژنرال کنوبی دستور به دنبال این بودند تا محموله ای از لایت سیبر ها را ب…
ح جیمی·۱ سال پیشخدا لعنتت کنه شیدانمیدونم شایدم زیادی بزرگش میکنم،ولی واقعا دلم میخواد برای یکی تعریف کنم.همین چند وقت پیش بود که واسه اولین بار رفتم پیشش ، با هزارتا مصیبت…
گانگستر·۱ سال پیشپرداخت مستقیم: قهرمان مظلوم یا متهم ردیف اول؟!خانواده ما از اون خانوادههای سنتیای هست که وقتی میخوای یه موضوع ساده رو مطرح کنی، باید جلسه بذاری، چهار تا شاهد بیاری و در نهایت هم تهش…