ارمیا
ارمیا
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

بالاتر از شرع

سرگذشت موسی ع با «بنده‌ای از بندگان که به او رحمت و علم از طرف پروردگار داده شده.» که عده ای او را همان خضر میدانند.داستانی عجیب و پر رمز و راز است.

اینکه این داستان در قرآن آمده ، آن هم قرآنی که در سوره هایی دستوراتی شرعی را برای مردم بیان کرده و ناگهان با یک داستان فردی عالم به پیامبری چیزی عظیم را یاد میدهد.

اول اینکه خضر به موسی میگوید به شرطی میتوانی با من همراه شوی که هیچ نپرسی!

خوب این شاید مهمترین نمته این داستان است یعنی خضر که بعنوان کسی که علمی را از طرف پروردگار گرفته مامور به انجام کارهایی هست که در نظر موسی ، پیامبر خدا که خود آورنده یکی از شریعتهای مهم آسمانیست ، آن کارها بر خلاف آموزه های موسی است!

گویی خضر به او میگوید تو سوال نکن چون به کاری که من میکنم علم نداری و این باعث میشود که تو کارهای من را ضد شریعت بدانی و تحمل نخواهی کرد.

اما نکته اینجاست که اتفاقاتی که خضر رقم میزند دارای چه پیام مهمی از طرف خداوند برای پیامبر اسلام است و حتی برای هر کسی که قرآن را میخواند؟

با توجه به تحلیل های مختلف و تفاسیری که از این داستان خواندم به نظر میرسد که این داستان میگوید که شریعت در حقیقت قوانینی است مخصوص زیستن در دنیا ولی اینگونه نیست که خداوند خودش و یا عواملش را در این شریعت محدود ساخته باشد.

مثلا اگر خضر را برای قتل آن نوجوان به هر محکمه ای شرعی میبردند باید قصاص میکردند ، حتی پدر و مادرش هم احتمالا رضایت نمیدادند ، اما موضوع این است که خداوند برای اجرای حکمت خود محکوم به شرع نیست.

و خضر را مامور به قتل ان نوجوان میکند حالا برای موسی و من و خیلی از انسانها این قتل است اما آیا میان خضر و حضرت عزرائیل در اینمه هر دو ماموران الهی هستند تفاوتی هست؟

یعنی اینکه خداوند میتوانست با دستور به عزراییل جان آن نوجوان را بگیرد و هیچ کس هم آن را قتل نمیدانست و نهایتا میگفتند جوان ناکام!

اما این کار را بدست مامور دیگری از جنس انسان انجام میدهد تا بدانیم همه ما در دست او هستیم و بنده اوییم و هر کداممان میتوانیم مامور او باشیم برای انجام کاری.

نهایتا اینکه امامان دارای علمی هستند که علم خضر را هم شامل میشود و این همان است که میتواند بشر را به سمت درست رهنمون سازد.

و این نیاز بسیار مهمی است برای ما....

نهایتا اینکه دنیا بسیار بزرگ و گسترده است و ما در این جسم فقط محدوده ماده را درک میکنیم و با روحمان میتوانیم به نامحدود وصل شویم ، نامحدودی که بعد از مرگ آنرا مشاهده خواهیم کرد ولی هر کسی اجازه گردش در این نامحدود را ندارد و باید قابلیتش را اکنون در خود با انجام اوامر حق ایجاد نماید...


رشته ای بر گردنم افکنده دوست

میکشد هر جا که خاطر خواهِ اوست...

داستانخداوند
ای خواجه برو به هر چه داری || یاری بخر و به هیچ مفروش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید