ارمیا
ارمیا
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

تخم سه زرده!!!


همه کسایی که بنده رو میشناسن و البته در دسته آدمهایی باشند که با هم راحت حرف بزنیم ، بهم میگن تو خیلی رکی و گاهی حرفی میزنی که بعدا میفهمیم چی بهمون انداختی!!!

یا اونهایی که از من خوششون نمیاد بهم میگن زبون تیزی داری و...

این نوشته از همون نوشته هاییه که تند و تیزی و رک بودن درش هست.

البته رک بودنم تا الان الحمدالله هیچ وقت به فحاشی و مسخره کردن نکشید...

اما موضوع بنده نسلی است که الان بزرگترینشون 21 سالشه و معروف هستند به دهه هشتادیها...

نسلی که در زمانی بدنیا آمد که گوشی موبایل و اینترنت جزو ابزار ثابت پدر و مادر و اطرافیانشون بود و اونها در تکنولوژی آماده بدنیا امدند.

پدر و مادر این نسل که خودشون سختیه زیادی کشیده بودن ، به دلایل متعدد مثل جنگ و نداری و هزارتا چیز دیگه ، خواستند در دل این نسل آب تکون نخوره و از سرویس گرفتن برای مدرسه اشون تا خرید لوازم در سریع ترین زمان ممکن رو براشون تهیه کردند.

این نسل که بر خلاف پدر و مادراشون اغلب یه خواهر یا برادر دارند ، در رقابتی هم برای بدست آوردن امکانات از طرف پدر و مادرشون نبودند و بر خلاف قبلی ها امکانات گاها از اونها جلوتر بود.

نسل های قبلی اما به خاطر شرایط گذار ، در مذیقه های فراوانی بودند ، مذیقه هایی که یک موردش هنوز هویداست و اون ازدواج بر جای مانده نسل های قبلیست.

کار کردن تو تابستانها و در واقع شریک بودن در کار و فعالیت برای اینکه همه سر یک سفره بنشینند هم مختص نسلهای قبل از هشتادیها بوده.

(البته استثنا همیشه هست ولی فعلا بحث کلی است)

اما این نسل یک ویژگی دارد که نسل ها قبلی به شدت کمترش رو داشتند و اون خودمحوری است.

البته خودمحوری کلا یکی از ویژگیهای نوجونی است و حتما در نسلهای قبلی هم بوده ولی امکان بروز به خاطر نبود رسانه ها وجود نداشته.

ولی الان خودمحوری که یکی از اثراتش خودنماییست رو در اینستاگرام این نسل ها میتوانیم ببینیم.

اما مسلما قصد من تخریب و ویرانی صاحبان بعدی ایران نیست چرا که مسبما چند سال دیگه من خودم باید برای رفتن پیش یه پزشک متبحر به یکی از دهه هشتادی ها مراجعه کنم.

قصدم حقیقتا فقط وفقط یک چیز است ، اینکه چون این نسل رو دوست دارم و اطرافم هستند و باهاشون دمخور هستم ، و نمیتونم حرف نزنم.

اون چیز اینه:

دوستای نوجونم این دوران بهترین دوران زندگی شما برای ساخت فونداسیونی برای بقیه زندگیتونه ، فونداسیونی که با تلاش ، پشتکار ، کمی نبوغ و استعداد و همت فراوان بدست می آید.

دوستای خوبم پدر و مادر شما تا آخر عمر نمیتوانند شما رو ساپورت مالی کنند و چه بسا از چند صباح دیگه خودشون به ساپورت مالی به خاطر هزینه های درمان و غیره نیاز پیدا کنند(البته انشالله که این نمیشه).پس به فکر مهارت آموزی باشید در کنار درس خوندنتون.

خیلی از هم نسلی های بنده در آرزوی میز عمرشون رو از بین بردند ، ولی شما بدونید که کار کردن فقط پشت میز نیست و محال ممکنه که همه پشت میز نشین بشوند ، پس مهارتهای لازم و مورد علاقتون رو دنبال کنید تا بتونید کارو کاسبی خوبی برای خودتون دست و پا کنید.

وارد موضوعاتی که نسل های قبل وارد شدند و چیزی جز اتلاف عمر براشون نداشت نشوید ، خودتون رو بسازید و به فکر پیشرفت ، تشکیل خانواده ، و آینده ای با توکل بر خدا و پشتکار خودتون باشید.

چشم به دولت ها برای کار ایجاد کردن نداشته باشید ، خودتون میتونید کسب و کار راه بندازید ، حتما میتونید ، چون نیروی شما از بقیه نسل ها بیشتره.

از تجربه قبلیها استفاده کنید که اینها به عنوان عمر رایگانیه که به شما میدهند و خودتون نیازی نیست که صرفش کنید ، در هر موضوعی با خبره های اون حوزه که با تجربه اند مشورت کنید.

بدانید که زندگی واقعی خیلی خیلی متفاوت از محیط های مجازی هستش که گاهی از شما بهش عادت کردید ، زودتر اینو درک کنید تا واقعیت دهنتون رو مسواک نکرده.

و در آخر اینکه وقتی یکی قپی دربکنه ولی کاری نکرده باشه میگن فکر کرده تخم سه زرده کرده!!! پس نهایتا 5 سال دیگه شما باید این تخم سه زرده های واقعی رو نشون داده باشید ، اون هم در واقعیت.

و اینکه اگر این حرفها رو مفت میدونید یه شت بگید و صفحه رو ببندید ولی 5 سال دیگه بهش سر بزنید ، و اگر تا اون موقع من مرده بودم و حرفام درست بود بگید خدا بیامرزدش.

یا حق

دوستدار دهه هشتادی ها

پدر و مادرکسب و کارمهارترک
ای خواجه برو به هر چه داری || یاری بخر و به هیچ مفروش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید