یکی از موضوعات چالش برانگیز در توحید عین هم بودن و یکی بودن ذات و صفات حق باری تعالی است.
این موضوع فهم سختی دارد و خبرگان این عرصه سخن بسیار نوشته اند.
اما در بعد انسانی اگر غور کنیم و بگردیم میابیم که اگر رفتار ، کردار و عملی از فرد سر بزند که به دفعات باشد و این از یک سال بگذرد و این رفتار ادامه داشته باشد این موضوع به خلق و خوی فرد تبدیل شده و به عبارت بهتر این دقیقا خود فرد است ، یعنی اگر فردی زیاد عصبانی میشود ، زیاد ناسزا میگوید ، زیاد دیگرانرا تحقیر میکند و هر رفتاری که به دفعات و مکرر انجام میدهد این دیگر دقیقا ذات آن فرد شده و دیگر مثلا اگر نام فرد زید باشد ، این زید نیست که عصبانی شده است ، این خود عصبانی است که نام بیرونیش زید است!!
خو را از آن جهت خو مینامند که فرد به آن خو میکند یا همان عادت میکند و به مرور آن میشود خوی این فرد و کم کم خود این فرد...
این شاید از مهمترین موضوعات در عرصه انسان شناسی باشد آنجا که دیگر فرد دارای خلق و خویی شده که آن خلق و خو دقیقا خود اوست و به عبارتی جزو ملکات اوست ، اینها همان است که در ژن فرد هم تثبیت میشود و به نسل بعد خود نیز منتقل میکند.
البته قطعا این ملکات قابل تغییر هستند ولی تغییر آن به سختی کندن درختی چهل ساله با شاخه های پر تیغ است.
نهایتا اینکه گر در خودمان فعل و کردار ناپسندی دیدیم به دنبال ریشه ها بگردیم که نکند ان دقیقا همان ما باشد و نه فقط اخلاق ما.
اگر انسانی را دیدی که بیش از یکسال رفتاری را مکرر انجام داد این دیگر ملکه آن فرد و به عبارتی خود ان فرد است که سخت است کسی از خارج بتواند او را درمان کند جز انکه خودش بفهمد و اقدام کند پس خیلی ناراحت رفتار دیگران نشویم و نگران خودمان شویم که داریم چه چیز میشویم...
خاربن در قوت و برخاستن
خارکن در پیری و در کاستن
خاربن هر روز و هر دم سبز و تر
خارکن هر روز زار و خشک تر
او جوانتر میشود تو پیرتر
زود باش و روزگار خود مبر
خاربن دان هر یکی خوی بدت
بارها در پای خار آخر زدت
بارها از خوی خود خسته شدی
حس نداری سخت بیحس آمدی
گر ز خسته گشتن دیگر کسان
که ز خلق زشت تو هست آن رسان
غافلی باری ز زخم خود نهای
تو عذاب خویش و هر بیگانهای
یا تبر بر گیر و مردانه بزن
تو علیوار این در خیبر بکن
یا به گلبن وصل کن این خار را
وصل کن با نار نور یار را
تا که نور او کشد نار ترا
وصل او گلشن کند خار ترا