اول اینکه هر چیز مادی که ما میبینیم ، دارای ملکوتی است ، حتی آسمان و زمین هم ملکوت دارند.(و این چنین ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم)
اما به زبان ساده میتوان ملکوت را تا حدودی چیزی شبیه به روح دانست ، در واقع هر چیز مادی که ما میبنیم معرف و نزول یافته یک معنا و ملکوتی است که وقتی به شکل مادی در میاید ، میشود چیزهای مادی که ما میبینیم.(حتی عده ای اعتقاد دارند که وجود مادی انسان ، تنزل یافته همان روحش است ،و نشانه آن پیچیگی فوق تصور جسم آدمی است)
حتی برای قرآن هم ملکوتی است و قرآن بر پیامبر "نازل" شده و بعدی مادی پیدا کرده که شده معجزه کلمات و کتاب...
اما اینها چه ربطی به موضوع ما دارند؟
در عریانی زن و شوهر که شاید بتوان گفت تنها در اسلام نه تنها زشت شمرده نمیشود(مانند مسیحیت) بلکه به آن سفارش شده و ثوابها برای آن فرض گشته است.
خوب اگر عریان شدن زن و شوهر برای یکدیگر انقدر موضوع مهمی است و تقریبا یک موضوع محوری در روابط زن و شوهری است ، و اگر این موضوع ملکوتی دارد ، آن ملکوت چیست؟
*از این به بعد حقیقتا من فقط نظر شخصی خودم را میگویم:
همه ما آدمها در عمر خودمان ، سختی ها ، شادی ها ، اشتباهات و موفقیت های زیادی را تجربه میکنیم. بسیاری از آنها تاثیراتی بنیادی بر روی ما میگذارند ،تاثیراتی فراموش ناشدنی و غیر قابل محو شدن ، مثلا تاثیراتی که یک عشق ناکام ، یا یک تجاوز یا یک اعتیاد بر روی افراد میگذارد ، چیزی نیست که بتوان از آن به سادگی گذر کرد.
و ما پر شده ایم از انبوهی از همین دست اطلاعات در مورد خودمان ، اطلاعاتی که در لایه های مختلف وجودمان رسوب کرده اند ، قسمتی در زبانمان ، قسمتی در روانمان و قسمتی جزوی از ملکات و رفتارمان شده اند.
اگر مجموعه اینها را روان بنامیم ، و فرض کنیم روان قسمتی از ملکوت ماست ، حال این پرسش را باید پاسخ بدهیم که عریانی روانی چیست؟
به نظر میرسد که وقتی زن و مردی وارد ارتباطی میشوند چیزی که بسیار برایشان مهم است و باید باشد ، همین عریانی روانی است ، چیزی که اگر اتفاق بیفتد ، لذتش هزاران برابر از لذت عریانی بیشتر است.
عریانی روانی یعنی اینکه زن و مرد به حدی از ارتباط برسند که بتوانند همه چیز از خودشان را برای همسرشان بازگو کنند.
البته این چیزی است که باید باشد و در واقع روی کاغذ درست به نظر میرسد ، ولی اینکه ، اولا آیا امکانش هست یا نه ، و دوم چه تعداد از آدمها اینکار را میکنند؟یا چه آدمهایی میتوانند اینکار را بکنند؟
در مورد اولی ، در عمل ، اینکار به شدت سخت است ، چون دست کم موانع زیر را پیش رو دارد:
و در مورد دوم ، به نظر میرسد با سختی هایی که در بالا هست تعداد کمی از آدمها حاضر به اینکار باشند.و اینکه فقط آدمهایی میتوانند دست به اینکار بزنند که حداقل وارد حوزه شناخت خود شده باشند.
به فرض اینکه حرفهای من درست باشد ، (که برای خودم هست) و به فرض که همانطور که میان دو انسان عریانی کامل جسمی باید باشد و توصیه هم شده ، عریانی روانی هم باید وجود داشته باشد ، پس روی کاغذ اینکار امکان پذیر است.
این کار نامش صمیمیت است ، به نظر بنده دو فرد فقط در صورتی میتوانند بگویند که با هم ارتباط دارند که به این صمیمیت رسیده باشند ، که همه حصارهایی که حائل میان آنهاست برداشته شده باشد و خود را عریان، همانطور که هستند برای همسر خویش عیان کنند.
گفتگو برای انسان مهمترین بخش وجودی اش است ،و به همین دلیل روزانه میلیاردها فیلم و کتاب و روزنامه و سایت درحال منتشر کردن سخن و کلام و گفتگو هستند ، چرا که اینها طالب دارد.
گفتگوی بی پرده برای هر فردی با کسی که به او علاقه دارد در واقع همان حظ معنوی و قسمتی از همان معنایِ عریانی جسمی دو طرف است.
اگر دو فرد بتوانند همه حائل ها را کنار بگذارند ، به یکدیگر اعتماد کنند ، ترسهایشان را دور بریزند و همانگونه که عریانی کنار همسرشان را بخش مهمی از پروسه ازدواج میدانند ، این گفتگوهای عریان را هم قسمت مهم و یا حتی مهمتر از این پروسه بدانند.
زوجهایی که این عریانی را تجربه نمیکنند ، و یا اساسا به آن اعتقادی ندارند و ازدواج را چون یک معامله میدانند ، دیری نمیپاید که همان عریانی جسمیشان هم از دست میرود.چرا که انسان اگر برای فعالیتهای مادی اش ، معنایی نداشته باشد ، آن فعالیت مادی به مرور برایش کسل کننده ، تکراری و حتی منزجر کننده می شود.
بسیار شنیده ایم که ازدواج ها نهایتا تا یک سال خیلی دلچسب هستند(آمار هم همین را میگویند) ، و عده ای گمان میبرند که به علت مشکلات اقتصادی ، فرهنگی است که این شور و شوق کم و کمتر میشود ، در صورتی که در خانواده های متمول و حتی فامیل که سطح فرهنگی یکسان دارند باز این شوق و شور زود از بین میرود.و این دلیل درستی نیست ، شوق و شور نامزدی و اوایل ازدواج برای این ناپدید میشود که اولا اوایل ازدواج معنای ارتباط زوج همان عشق ، علاقه و یکی شدن با همسرشان است ولی وقتی زوج ها حرفهایشان را به دلایل بالا به یکدیگر نمیزنند ، و خودشان را عریان نمیکنند ،این شور و شوق از بین میرود و حتی بسیاری هستند که موقع عریانی جسمی هم دیگر حواسشان جای دیگری میرود...
و وقتی دو زوج به مرحله ای برسند که حرف مشترک و یا حتی حرف مخالف همدیگر نداشته باشند ، آن رابطه به کما میرود.(رابطه شان تبدیل به هم اتاقی یا در وضع بدتر ، خواهر و برادری میرسد!)
صمیمیت ، بعد معناییِ رابطه همسری است ، و عریانیِ روانی راه و روش ورود به این صمیمیت است.
البته باید بدون هیچ تعارفی بگویم که در این فرآیند باید هر دو زوج با یکدیگر کار را پیش ببرند ، و اگر این یک طرفه باشد ، کار بسیار بدتر از قبل می شود ، چرا که ممکن است آن طرفی که خودش را لو نمیدهد و عریان نمیشود ، با فهمیدن ضعف های قبلی و مشکلات قبلی همسرش ، از او زده بشود و دست به کارهایی بر علیه او بزند(میتوان نام تجاوز را رویش گذاشت)(در صورتی که خودش هم مشابه همان ضعف هارا دارد!چون انسان است)
بسیار شنیده ایم که "گذشته هر فرد به خودش مربوط است و نباید در رابطه جدیدش بازگو بشود و چه وچه" اما این اصلا درست نیست ، چرا که وقتی قرار است با کسی در آن سطح که زن و شوهر هستند وارد رابطه بشوی باید گذشته آن فرد را بدانی ، چرا که گذشته آن فرد یعنی همه آن چیزهایی که آن فرد از رابطه ها و اتفاقات گذشته با خودش وارد زندگی تو میکند(پست قبلی)و حتی دو نفر که بخواهند یک معامله صرفا تجاری و پولی با هم داشته باشند تا ندانند گذشته مالی طرفشان چیست ، پول بی زبانشان را در اختیارش قرار نمیدهند ،و آنهایی که در رابطه مالی هم همین کار را میکنند ، همان سطحی نگر ها هستند.
یک زوج باید بتوانند در کنار هم از گذشته های ناراحت کننده ، از عادات خوب و بدشان ، از احساسات و غم و شادیشان برای هم بگویند ، حتی در شیوه ای از ترک اعتیاد آمده است که اولین قدم این است که فرد معتاد کسی را داشته باشد که اعتیاد خویش را با همه جزییات برای کسی که به او اعتماد دارد بیان کند.
البته باید بگویم ، که متاسفانه به این زیاد فکر کرده ام که شاید این صمیمیت حقیقتا فقط روی کاغذ امکان پذیر باشد ، و وقتی در عمل وارد بشوی ، به دلیل بی تحملی یکی از طرفین یا خلا های درونی ، آن رابطه به جاهای بدتری بکشد و مثلا اگر زن یا شوهری بفهمد که همسرش به چیزی اعتیاد دارد(اعتیاد فکری ، مواد و غیره) چطور میتواند آن را مدیریت کند ، و این دقیقا همان جاییست که هر دو شخص باید در کیفیتِ فردانیت (خودشناسی) باشند.و بتوانند لباس همسر خویش باشند ، بتوانند همه عریانی او را ببینند و بدانند ولی به کس دیگری نگویند...