ارمیا
ارمیا
خواندن ۴ دقیقه·۲ ماه پیش

پیدایِش

چند روز پیش همکلاسی زمان ابتداییم ، شب در خواب سکته کرد و از دنیا رفت.(خدای بیامرزاد)

موضوع ازونجایی برای من تراژیک بود که دو هفته قبل اش بهم زنگ زده بود و برای یه کاری با لهجه مخلوطِ اصفهانی و تهرانی حرفهای خودش رو زده بود.

به خاطر شغل اش سالها بود که به تهران رفت و آمد میکرد و همین رفت و آمد باعث تفاوتهای مهمی در اون در ارتباط گرفتن با دیگران شده بود.

خدایش بیامرزاد ، مرگ ناگهانی او بیشتر مرا به یاد پیدایش و آفرینشِ خودم انداخت ، چراکه زندگی و مرگ مانند شب و روز هستند و بهم آمیخته.

و این سوال در من روشن شد که براستی من محصول چه حالتی از والدین خویش هستم؟

آیا محصول یک خشم یا یک هوس یا یک تلافی جویی و یا نه حاصل یک عشق و محبت هستم؟

شاید این سوال زیاد از حد 18+ باشد ولی هر کدام از ما چه بخواهیم و چه نخواهیم ، چه اتفاقی و ناخواسته تشکیل شده باشیم و چه با برنامه قبلی! ، محصول کیفیتِ خاص والدینمان در موقع تشکیل نطفه هستیم!

البته قطعا ما نمیتوانیم این مهم را بفهمیم ، چرا که خود آنها هم احتمالا به یاد ندارند که کی و چطور ما را تشکیل داده اند!

حال این سوال چرا بوجود آمده؟

موضوع برمیگردد به اشتباهی که در کتابهای دینی برای ما نوشته بودند ، اینکه "هر نوزادی که به دنیا می آید همچون لوح سفیدی است و بقیه اش..."

اما حتی همین جمله بر خلاف آموزه های دینی بوده است.آموزه های دینی ای که سالها پیش در اثر کنجکاویِ اینجانب خوانده شده بود!!!

موضوع برمی گشت به ازدواج یکی از اعضای خانواده و خریدن کتابی با همین موضوع ، یعنی چگونه فرزندی صالح بدنیا بیاوریم.آن هم موقعی که من تازه سیزده سالم بود و در آن کتاب موضوعاتی بس شگفت را توصیه کرده بود که هر کدام میتواند چه تاثیراتی بر سرنوشت و آینده نوزاد داشته باشد.و البته تا سالها فکر میکردم نوشته های کتاب خرافات است!!!

مثلا اینکه پیامبر و امامان قبل از تشکیل نطفه ، روزه میگرفتند ، لقمه پاک میخوردند و...

یا مثلا نوشته بود اگر مرد یا زنی در زمان رابطه به فرد دیگری فکر کند و در واقع از لحاظ ذهنی به همسرش وفادار نباشد این به نوزاد اش منتقل میشود...حتی در قیافه و چهره نوزادش...

خوب مسلما در آن کتاب خیلی راجع به حالات روحی و روانی دو فرد اشاره ای نشده بود و مثلا ننوشته بود بسیاری از مواقع دفع شهوت نه برای آفرینشِ نوزاد ، بلکه برای دفع خشم و غضب یا از بین بردن استرس و فشار زندگی است!!!

حال در این میان اگر نوزادی تشکیل شود ، سرنوشت اش چه میشود؟

جالب آنکه در سالی که به پایانش نزدیک میشویم ، کتابهای زیادی راجع به روانکاوی مطالعه کردم که این موضوع را تایید می کنند که آدمی لوح سفید به دنیا نمی آید و در علمی ترین شرایط ، ژنهای پدی و مادر خویش را بدنبال خود تکرار میکند.حال آنکه در مورد روانش این تکرار و تاثیر بسیار مشهود تر است.

در حقیقت ، ما عصاره ای هستیم از ژنها و ملکه های ذهنی و خلقیاتِ گذشتگان و چکیده ای هستیم از کیفیت روانی والدینمان در لحظاتِ تشکیل شدنمان!

و کشف و شناخت این مجموعه وسیع و شگفت کاری است واجب ، چرا که بی توجهی به آن آدمی را تا آخر عمر تبدیل به برده ای میکند که حتی نمیداند برده کیست!

البته کوتاه باید گفت که اگر این موضوع وجود نداشت و ما همگی وقتی بدنیا می آمدیم همچون لوح سفید میبودیم ، هر بچه ای باید تمام عمرش را صرف یادگیری آن چیزی میکرد که پدر و مادرش میدانستند و فرصتی برای یادگیریِ چیزهای جدید پیدا نمیکرد ، ولی به لطفِ این انتقال بچه های هر نسل یافته های نسل قبل خود را بصورت کلی در خود دارندو خیلی سریع یاد میگیرند و به همین دلیل ما میپنداریم که بچه های جدید باهوش ترند ، آنها باهوش ترند چون ژنهایشان یافته های ما را در آنها منتقل ساخته و آنها به سادگی یاد میگیرند.آنها کار کردن با موبایل و کامپیوتر را خیلی سریع تر از ما یاد می گیرند چون ما "بلد بودنمان" را به آنها منتقل میکنیم.و آنها فقط با یادآوری یاد میگیرند.

جالب است که بدانید که بررسی رویاهای آدمها نشان میدهد که در رویاهای آدمهای قدیمی تر مظاهر تکنولوژی و مخصوصا موبایل کمتر تکرار می شوند و بر عکس در رویاهای کودکان موبایل بیشتر تکرار میشود با اینکه افراد قدیمی موبایل دیده اند و استفاده هم کرده اند ، چون آن کودکان شی ای به نام موبایل را در روانشان و ناخودآگاهشان از پدر و مادرشان دارند...

مثلا استفاده از موبایل در خواب از نمونه های جالب تفاوت میان نسلهای قدیمی و جدید است.

از نت
از نت


ناخودآگاهبی توجهیخشمهوسخودشناسی
ای خواجه برو به هر چه داری || یاری بخر و به هیچ مفروش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید