ویرگول
ورودثبت نام
فاطمه واحد
فاطمه واحد
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

در جستجوی هونل

قسمت دوم
پاری به خانه زن رفت. زن دو پسر و دو دختر و یک همسر داشت. مادر آن زن هم در خانه آنها زندگی میکرد. آنها همدیگر را معرفی کردند و پاری هم اسمش را گفت. اسم زن، مریم کریمی بود. خانم کریمی وقتی اسم پاری را شنید، گفت:« ببخشید این رو میگم ولی اسمتون یکم عجیب نیس؟! اسمتون یکم افسانه ای هست.» پاری می دانست که اگه به آنها بگه که یک پریه حرفش رو باور نمی‌کردند و فکر میکردند او دیوانه است و آبروی او از بین می‌رفت. پاری هم گفت:« خب... راستش... مادر و پدرم این اسم ناخودآگاه به ذهن آنها رسید.»
_ آهان! خب... پاری عزیز! از زندگیت به ما بگو... یعنی چطور شد که گم شدی؟
_ راستش... خب... من توی جنگل زندگی میکنم. من داشتم توی جنگل گردش میکردم که... یهویی یه نفر دنبالم کرد و من هم زخمی شدم و بعدش بیهوش شدم و وقتی بهوش آمدم متوجه شدم گم شدم.
_ اوه! چه بد!... خیلی خب! بیا با همدیگه ناهار بخوریم
پاری به غذایی که جلوش بود با تعجب نگاه کرد ولی چیزی نگفت و غذا را خورد.
_ ببینم! تو میتونی به خونت برگردی؟
_نه متاسفانه!
پاری مدتی توی اون خونه بود تا اینکه یه روز... کاروم ها دنیای انسانها رو پیدا کردن و کل یه کشور رو تصرف کردن یعنی حکومت کردن! اون کشور هم کشور ایران بود همون کشوری که پاری توش بود. مردم هم حسابی ترسیده بودن. پاری میدانست که برای از بین بردن کاروم ها باید از قدرت یک الماس به اسم هونل استفاده بشه که کاروم ها رو نابود کنه. اما هونل در یک چاه عمیق توی یک جای مخفی که دست کاروم ها بود و اتفاقاً کاروم ها در اون سرزمین زندگی میکردند. اسم سرزمین هم کارومای بود. کلا تقریباً ۱۰۰ سال پیش کاروم وجود نداشت و فقط پری ها و انسانها زندگی میکردند. پری ها هم از یه مرواریدهای جادویی و آبی رنگ به وجود اومدن و با بچه دار شدن تعداد خیلی زیادی پری وجود داشتن که فقط در یه سرزمین توی ایران به اسم سایما زندگی میکردند. کاروم ها هم از بدی های انسانها به وجود اومده بودن. اونا اول سرزمین کارومای رو ایجاد کردن و بعد وقتی فهمیدن پریها وجود دارن، به پریها حمله کردن و سرزمین سایما رو تصرف میکنن و رئیس پریها هم که دانا بود هونل رو میسازه و به کاروم ها حمله می‌کنه و کاروم ها می‌ترسن و میرن و پریها هم دوباره سرزمین سایما رو بازسازی میکنن. کاروم ها وقتی تعدادشان طی ۱۰۰ سال افزایش پیدا می‌کنه نسلشون هم مقداری تغییر می‌کنه و اونا ترسشون می‌ریزه و هنوز در حال تلاش هستن که خودشون رو قوی کنند. اونا تصمیم میگیرن کل جهان رو تصرف کنند ولی فقط الان تونستن کل ایران رو تصرف کنند. تازه کاروم ها هونل رو ۱۰۰ سال پیش دزدیدن و در کارومای مخفیش کردن. الان هم که ایران فقط در تصرفه به خصوص سرزمین سایما. پاری هم تصمیم میگیره که کشورهایی رو که کاروم ها تصرف کردن و سرزمین سایما رو نجات بده. در این داستان هم ما با اتفاقات و ماجراهایی که برای پاری می افته روبرو میشیم. او به دنبال هونل می‌ره تا بتونه کاروم ها رو نابود کنه. اون روز هم پاری از اخبار تلویزیون متوجه میشه که کاروم ها ایران رو تصرف کردن. اون میدونست کاروم ها میخوان کل جهان رو تصرف کنند. پاری هم مطمئن بود که سایما هم در تصرفه. پاری یه شب یواشکی از خونه خانم کریمی بیرون می‌ره تا شاید بتونه هونل رو پیدا کنه...


این داستان ادامه دارد...

پریتخیلیماجراجویینویسنده کوچکهونل
نویسنده کوچک، الآن چهارده سالمه و یکی از بزرگترین رویاهام اینکه در آینده، یک نویسنده موفق بشم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید