چند روز پیش با جمله ای از بودا مواجه شدم که بدیهی ترین چیز ممکن رو کوبید توی صورتم! به نظرم بودا استاد کارهای سهل ممتنعه. اساسا سبک زندگی و تفکرش طوریه که میگی این که کاری نداره منم می تونم!! ولی واقعیت اینه که نمی تونی یا حداقل به این راحتیا نمی تونی.
بودا میگه هیچ میزان از تاریکی نمی تواند شمعی روشن را خاموش کند.
اگر تاریکی و روشنایی رو دو نوع مختلف در نظر بگیریم به قول اسپینوزا دو متناهی از دو نوع مختلف نمی توانند یکدیگر را محدود کنند. پس منطقی که در جمله ی بودا می تونه باشه رو از اسپینوزا قرض میگیریم.
پس هیچ میزان از تاریکی نمی تونه بخش روشن وجود مارو از بین ببره و اگر بتونیم شمعی در وجودمون روشن کنیم، هیچ میزان از تاریکی نمی تونه اون رو خاموش کنه! برای همین هیچ انسان آگاهی نمی تونه نسبت به موضوعی که بهش آگاه شده، ناآگاه بشه. شاید فکر کنید که با فراموشی ممکنه اون شمع در وجودتون خاموش بشه، اما اینطوری آگاهی رو با دانش اشتباه گرفتین! شاید دانشی رو که به دست میاریم، روزی فراموش کنیم ولی نقطه ی مقابل آگاهی، فراموشی نیست بلکه ناآگاهیه. وقتی به مسئله ای آگاه میشیم شمعی در وجودمون روشن میشه که با رفتن به اعماق تاریکی و سیاهی نه تنها اون شمع خاموش نمیشه، بلکه روشناییاش بیشتر از پیش به چشم میاد! در جهان تضادها باید سعی کنیم تعادل رو برقرار کنیم تا غرق چیزی نشیم. ویکتور هوگو میگه
اگر بیش از حد بر زشتی متمایل شویم سنگینی وجودمان تعادل از دست داده و ما را به اعماق پرتگاه خواهد کشانید.