Faraz Badr
Faraz Badr
خواندن ۹ دقیقه·۴ سال پیش

سندروم خودویرانگری (Impostor syndrome)

آیا تا حالا فکر کرده‌اید موفقیتتان حقتان نبوده است؟ شانس آوردید، حق بقیه رو خوردید، پارتی داشتید و یا به اینجا رسیدید چون توانستید بقیه را گول بزنید؟

مطمئنا کمک می‌کند اگر بدانید تنها نیستید. این  فکر آزاردهنده را Impostor syndrome (سندروم خودویرانگری) می‌نامند و تحقیقات  نشان می‌دهد ۷۰٪  افراد یک جایی از مسیر زندگی کاری این حس منفی را تجربه می‌کند

سندروم خودویرانگری را می‌شود به ۵ دسته تقسیم کرد:

‏۱- ایده‌آل‌گرا (Perfectionist)

‏۲- ابر مرد یا ابر زن (Superman/woman)

‏۳- نابغه بالفطره (Natural Genius)

‏۴- تکرو (Soloist)

‏۵- متخصص (Expert)

در دوران کاری خودم نه تنها این حس را تجربه کرده‌ام بلکه بسیاری از همکارانم را دیده‌ام به خاطر همین سندروم، از قبول هرگونه موفقیت بیشتر سرباز زدند و خود را لایق پیشرفت بیشتر نمی‌دانستند. البته موارد کاملا مخالف را هم همگی دیده‌ایم و به نظرم سندروم خودویرانگری افراد توانمند به رشد نیروهای نالایق کمک بیشتری می‌کند. متن زیر ترجمه مقاله‌ای است که براساس کتاب خانم والری یانگ (The Secret Thoughts of Successful Women: Why Capable People Suffer from the Impostor Syndrome and How to Thrive in Spite of It) نوشته شده و لینک آن در انتهای این متن آمده است. امیدوارم کمکی باشد هر چند اندک به قبول توانمندی‌هایتان.

1- The Perfectionist

ایده‌آل‌گرایی و سندروم خودویرانگری معمولا در کنار هم هستند. اگر به آن فکر کنیم خیلی هم غیر منتظره نیست. ایده‌آل‌گراها اهدافی عالی برای خودشان می‌گذارند و وقتی در رسیدن به یکی از آنها شکست خوردند، دچار احساس عدم اعتماد به نفس می‌شوند. قبول کنند یا نه، ایده‌آل‌گراها می‌توانند دچار وسواس بیمارگونه کنترل اوضاع هم باشند و احساس می‌کنند اگر چیزی لازم است درست انجام شود پس حتما خودشان باید انجامش دهند.

اگر مطمئن نیستید یک ایده‌آل‌گرا هستید یا خیر، به سوالات در مورد خودتان جواب دهید:

  • تا حالا از کسی شنیده‌اید که بیش از حد به دنبال مدیریت جرئیات (micromanagement) هستید؟
  • آیا با تفویض کردن اختیار مشکل دارید؟ حتی اگر مجبور به انجام این کار شدید، احساس درماندگی کرده و از نتیجه ناراضی هستید؟
  • وقتی به یک هدفتان نرسیدید (هدفی که احتمالا از دید یک ناظر بی‌طرف دست‌نیافتنی به نظر می‌رسد!)، آیا خودتان را متهم می‌کنید که اصلا برای این کار ساخته نشده‌اید؟
  • آیا احساس می‌کنید کارتان باید ۱۰۰٪ مواقع ۱۰۰٪ بی‌نقص باشد؟

اگر در این دسته هستید، موفقیتتان به ندرت راضی کننده است چون باور دارید می‌توانستید بهتر باشید. ولی این نه تنها کمکی به پیشرفتتان نمی‌کند بلکه برای سلامتیتان هم مضر است.

پذیرش و جشن گرفتن دست‌آوردها برای آنکه در میانه راه از پا نیایید، رضایت شغلی داشته باشید و اعتماد به نفستان را حفظ کنید لازم و ضروری است. یادبگیرید که با اشتباهاتتان کنار بیایید و آن را بخشی طبیعی از پروسه انجام کار در نظر بگیرید. خودتان را مجبور کنید قبل از آمادگی ۱۰۰٪ اقدام کنید و پروژه‌ای که ماه‌هاست برای آن برنامه ریزی می‌کنید را شروع کنید. واقعیت را بخواهید آن “لحظه بی‌نقص” برای شروع کار اصلا وجود خارجی ندارد و کارتان نمی‌تواند ۱۰۰٪ بی‌نقص باشد. هرچه سریع‌تر بتوانید این را بپذیرید موفق‌تر خواهید بود.

2- The Superwoman/man

کسانی که در این دسته‌اند چون معتقدند در مقابل همکارانشان مثل جنس قلابی در برابر جنس اصل هستند، سعی می‌کنند با سخت‌تر از حد نرمال کار کردن به سطح بقیه برسند و این اضافه کاری نه تنها می‌تواند به سلامت روانشان لطمه بزند بلکه به روابطشان با دیگران هم صدمه می‌زند.

برای اینکه ببینید در این دسته‌اید یا خیر:

  • آیا بیشتر از بقیه اعضای تیم سر کار می‌مانید؟ حتی وقتی ساعت کاری لازم را پر کرده‌اید؟
  • وقتی کار نمی‌کنید مضطربید و زمان‌های بیکاریتان را کاملا وقت تلف کردن می‌دانید؟
  • آیا علائق شخصیتان را فدای کار کرده‌اید؟
  • آیا حس می‌کنید به اندازه کافی در کار پیشرفت نکرده‌اید؟ (با وجود مدارکی که گرفته‌اید و موفقیت‌های شغلی که داشته‌اید) و لازم است برای اثبات خودتان باز هم بیشتر تلاش کنید؟

خودویرانگران معتاد به کار در واقع به تاییدی که از کار می‌گیرند معتادند و نه خود کار. یاد بگیرید خودتان را از نیاز به تایید بیرونی رها کنید. هیچ کس نباید از خودتان قدرت بیشتری در خوب کردن حالتان داشته باشد (حتی رئیستان که قرار است مهر تایید بر پروژه‌تان بزند). در مقابل یاد بگیرید که نقد سازنده را جدی گرفته به آن شخصی نگاه نکنید.

هرچه بیشتر تایید درونی برایتان اهمیت پیدا کند و بالتبع آن اعتماد درونیتان را پرورش دهید، خواهید توانست حجم واقعی مورد نیاز کارکردنتان را تشخیص دهید و تعادل را به زندگیتان برگردانید.

3- The Natural genius

افراد این گروه نیاز دارند که به طور ذاتی نابغه باشند نه اینکه برایش تلاش کنند. درنتیجه توانمندی خودشان را براساس میزان فعالیت موردنیاز برای کسب موفقیت می‌سنجند. به عبارت دیگر اگر برای انجام کاری مجبور به تلاش زیاد شوند احساس سرافکندگی می‌کنند.

این نوع خودویرانگران مانند ایده‌آل‌گراها استاندارد مورد قبولشان را به طرز دست‌نیافتنی بالا می‌گیرند. ولی وضع این گروه بدتر هم هست چون آنها نه تنها هدف را بالا می‌گیرند بلکه خودشان را موظف می‌دانند در همان تلاش اول به آن برسند و اگر کاری را نتوانند سریع و روان انجام دهند، نتیجه بی‌اهمیت می‌شود.

می‌خواهید بدانید در این گروه جا می‌گیری یا نه:

  • آیا عادت داشتید بدون تلاش بهترین باشید؟
  • آیا از کودکی به شما گفته می‌شد از بقیه همسن و سالانتان باهوش‌ترید؟
  • آیا با ایده داشتن منتور مشکل دارید؟ چون همه چیز را خودتان به تنهایی می‌توانید انجام دهید؟
  • آیا معمولا از چالش‌ها دوری می‌کنی؟ چون نمی‌خواهید چیزی را امتحان کنید که در آن بهترین نیستید

برای گذار از این نوع خودویرانگری، سعی کنید خودتان را به عنوان یک پروسه در جریان ببینید و نه نقطه پایان یک فرایند. انجام کارهای بزرگ نیاز به یادگیری مداوم و افزایش مهارت‌ها دارد و این برای همه صادق است، حتی با اعتماد به نفس ترین افراد. وقتی به هدفی با استاندارد بالا نمی‌رسید، به جای سرزنش خود، بررسی کنید کدام رفتار یا مهارت هست که در طول زمان می‌توانید بهبود دهید.

به عنوان مثال اگر می‌خواهید تاثیر بیشتری در محل کار داشته باشید، تمرکز بر تقویت قدرت ارائه‌تان خیلی موثرتر از این است که به خاطر بهترین نبودن در پرزنت کردن، کلا از بیان نظراتتان صرف نظر کنید!

4- The Soloist

خودویرانگرانی هستند که فکر می‌کنند اگر از دیگران کمک بخواهند تقلبی بودن خود را افشا می‌کنند. مستقل بودن چیز بدی نیست ولی نه در حدی که برای اثبات ارزش‌ خود از کمک خواستن پرهیز کنید.

  • آیا به طور غیرقابل انعطافی احساس می‌کنید باید کارها را به تنهایی انجام دهید؟
  • “من به کمک کسی احتیاج ندارم” به نظرتان آشنا می‌آید؟
  • شما درخواست‌هایتان را در قالب نیازهای پروژه مطرح می‌کنید تا نیاز به کمک خودتان به عنوان یک انسان (به عبارتی اجازه نمی‌دهید کسی این کمک را به عنوان یک مسأله شخصی به حساب بیاورد)

5-Expert

متخصصین توانمندی خودشان را براساس اینکه “چه چیزی” را “به چه میزان” می‌دانند و یا می‌توانند انجام دهند، می‌سنجند. باور دارند هیچ وقت به اندازه کافی نخواهند دانست و هراس دارند به عنوان آدمی بی‌تجربه یا بی‌اطلاع شناخته شوند.

  • آیا تا وقتی همه آموزش‌های ذکر شده در یک آگهی استخدام را نگذرانده باشید برای آن پوزیشن اقدام نمی‌کنید؟
  • آیا به طور مداوم دنبال آموزش و مدرک هستید؟ چون فکر می‌کنید برای پیشرفت نیاز به اضافه کردن به مهارت‌هایتان دارید؟
  • حتی اگر به مدت کافی در این پوزیشن کاری هستید، احساس می‌کنید به اندازه کافی نمی‌دانید؟
  • آیا وقتی کسی شما را با عنوان متخصص مورد خطاب قرار می‌دهد، لرزش مشمئز کننده‌ای در خودتان احساس می‌کنید؟

این درست است که همیشه چیز جدیدی برای یادگیری وجود دارد و افزایش مهارت‌هایتان مطمئنا می‌تواند از لحاظ شغلی پیشرفت کنید و در بازار رقابتی کار، حرفی برای گفتن داشته باشید. ولی زیاده روی در آن و تمایل به جستجوی بی‌پایان برای اطلاعات بیشتر می‌تواند نوعی از طفره رفتن از انجام کار باشد (procrastination). شروع کنید به تمرین یادگیری در زمان درست، یعنی وقتی به دانشی نیاز دارید به دنبال یادگیری آن باشید، نه اینکه یاد بگیرید تا احساس امنیت کاذبتان را ارضاء کرده باشید.

توجه کنید که درخواست کمک به هیچ وجه عار نیست. اگر نمی‌دانید کاری را چطور انجام دهید، از یک همکار بپرسید. اگر راه حل مشکلی را نمی‌دانید، نظر ارشد خود را بخواهید و یا از career coach کمک بگیرید. منتور همکاران کم تجربه شدن راه حل بسیار خوبی برای کشف تخصص واقعی خودتان هم هست. وقتی آنچه می‌دانید با دیگران در میان می‌گذارید، نه تنها به دیگران نفع می‌رسانید، بلکه به خودتان کمک می‌کنید تا بر حس جعلی بودنتان فائق آیید.

در نقطه‌ای از زندگی کاریتان، موفقیت خود را به شانس، اتفاق، پارتی و یا هر فاکتور بیرونی ربط می‌دهید که بسیار بی‌رحمانه است و تمام تلاش‌هایی خودتان را نادیده می‌گیرید. از همین امروز شروع کنید به پذیرش و درآغوش کشیدن توانمندی‌های خود و ببینید چه تاثیر شگرفی در ادامه مسیرتان خواهد داشت.

https://www.linkedin.com/posts/faraz-badr-ab63ba37_the-five-types-of-impostor-syndrome-and-how-activity-6403899495112937472-ryHC

مدیریتخودشناسیself awarenessimpostor syndromeسندروم خودویرانگری
مدیر فروش خاورمیانه و تهیه پروپوزال شرکت زیمنس، دارای مدرک ارشد مکانیک و ۱۸ سال سابقه کار در صنعت ریلی. علاقه‌ اصلی و مطالعه متمرکز بر روی بخش people مدیریت (زبان بدن، مذاکره، نحوه تشکیل تیم، ...)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید