آیا تا حالا فکر کردهاید موفقیتتان حقتان نبوده است؟ شانس آوردید، حق بقیه رو خوردید، پارتی داشتید و یا به اینجا رسیدید چون توانستید بقیه را گول بزنید؟
مطمئنا کمک میکند اگر بدانید تنها نیستید. این فکر آزاردهنده را Impostor syndrome (سندروم خودویرانگری) مینامند و تحقیقات نشان میدهد ۷۰٪ افراد یک جایی از مسیر زندگی کاری این حس منفی را تجربه میکند
سندروم خودویرانگری را میشود به ۵ دسته تقسیم کرد:
۱- ایدهآلگرا (Perfectionist)
۲- ابر مرد یا ابر زن (Superman/woman)
۳- نابغه بالفطره (Natural Genius)
۴- تکرو (Soloist)
۵- متخصص (Expert)
در دوران کاری خودم نه تنها این حس را تجربه کردهام بلکه بسیاری از همکارانم را دیدهام به خاطر همین سندروم، از قبول هرگونه موفقیت بیشتر سرباز زدند و خود را لایق پیشرفت بیشتر نمیدانستند. البته موارد کاملا مخالف را هم همگی دیدهایم و به نظرم سندروم خودویرانگری افراد توانمند به رشد نیروهای نالایق کمک بیشتری میکند. متن زیر ترجمه مقالهای است که براساس کتاب خانم والری یانگ (The Secret Thoughts of Successful Women: Why Capable People Suffer from the Impostor Syndrome and How to Thrive in Spite of It) نوشته شده و لینک آن در انتهای این متن آمده است. امیدوارم کمکی باشد هر چند اندک به قبول توانمندیهایتان.
1- The Perfectionist
ایدهآلگرایی و سندروم خودویرانگری معمولا در کنار هم هستند. اگر به آن فکر کنیم خیلی هم غیر منتظره نیست. ایدهآلگراها اهدافی عالی برای خودشان میگذارند و وقتی در رسیدن به یکی از آنها شکست خوردند، دچار احساس عدم اعتماد به نفس میشوند. قبول کنند یا نه، ایدهآلگراها میتوانند دچار وسواس بیمارگونه کنترل اوضاع هم باشند و احساس میکنند اگر چیزی لازم است درست انجام شود پس حتما خودشان باید انجامش دهند.
اگر مطمئن نیستید یک ایدهآلگرا هستید یا خیر، به سوالات در مورد خودتان جواب دهید:
اگر در این دسته هستید، موفقیتتان به ندرت راضی کننده است چون باور دارید میتوانستید بهتر باشید. ولی این نه تنها کمکی به پیشرفتتان نمیکند بلکه برای سلامتیتان هم مضر است.
پذیرش و جشن گرفتن دستآوردها برای آنکه در میانه راه از پا نیایید، رضایت شغلی داشته باشید و اعتماد به نفستان را حفظ کنید لازم و ضروری است. یادبگیرید که با اشتباهاتتان کنار بیایید و آن را بخشی طبیعی از پروسه انجام کار در نظر بگیرید. خودتان را مجبور کنید قبل از آمادگی ۱۰۰٪ اقدام کنید و پروژهای که ماههاست برای آن برنامه ریزی میکنید را شروع کنید. واقعیت را بخواهید آن “لحظه بینقص” برای شروع کار اصلا وجود خارجی ندارد و کارتان نمیتواند ۱۰۰٪ بینقص باشد. هرچه سریعتر بتوانید این را بپذیرید موفقتر خواهید بود.
2- The Superwoman/man
کسانی که در این دستهاند چون معتقدند در مقابل همکارانشان مثل جنس قلابی در برابر جنس اصل هستند، سعی میکنند با سختتر از حد نرمال کار کردن به سطح بقیه برسند و این اضافه کاری نه تنها میتواند به سلامت روانشان لطمه بزند بلکه به روابطشان با دیگران هم صدمه میزند.
برای اینکه ببینید در این دستهاید یا خیر:
خودویرانگران معتاد به کار در واقع به تاییدی که از کار میگیرند معتادند و نه خود کار. یاد بگیرید خودتان را از نیاز به تایید بیرونی رها کنید. هیچ کس نباید از خودتان قدرت بیشتری در خوب کردن حالتان داشته باشد (حتی رئیستان که قرار است مهر تایید بر پروژهتان بزند). در مقابل یاد بگیرید که نقد سازنده را جدی گرفته به آن شخصی نگاه نکنید.
هرچه بیشتر تایید درونی برایتان اهمیت پیدا کند و بالتبع آن اعتماد درونیتان را پرورش دهید، خواهید توانست حجم واقعی مورد نیاز کارکردنتان را تشخیص دهید و تعادل را به زندگیتان برگردانید.
3- The Natural genius
افراد این گروه نیاز دارند که به طور ذاتی نابغه باشند نه اینکه برایش تلاش کنند. درنتیجه توانمندی خودشان را براساس میزان فعالیت موردنیاز برای کسب موفقیت میسنجند. به عبارت دیگر اگر برای انجام کاری مجبور به تلاش زیاد شوند احساس سرافکندگی میکنند.
این نوع خودویرانگران مانند ایدهآلگراها استاندارد مورد قبولشان را به طرز دستنیافتنی بالا میگیرند. ولی وضع این گروه بدتر هم هست چون آنها نه تنها هدف را بالا میگیرند بلکه خودشان را موظف میدانند در همان تلاش اول به آن برسند و اگر کاری را نتوانند سریع و روان انجام دهند، نتیجه بیاهمیت میشود.
میخواهید بدانید در این گروه جا میگیری یا نه:
برای گذار از این نوع خودویرانگری، سعی کنید خودتان را به عنوان یک پروسه در جریان ببینید و نه نقطه پایان یک فرایند. انجام کارهای بزرگ نیاز به یادگیری مداوم و افزایش مهارتها دارد و این برای همه صادق است، حتی با اعتماد به نفس ترین افراد. وقتی به هدفی با استاندارد بالا نمیرسید، به جای سرزنش خود، بررسی کنید کدام رفتار یا مهارت هست که در طول زمان میتوانید بهبود دهید.
به عنوان مثال اگر میخواهید تاثیر بیشتری در محل کار داشته باشید، تمرکز بر تقویت قدرت ارائهتان خیلی موثرتر از این است که به خاطر بهترین نبودن در پرزنت کردن، کلا از بیان نظراتتان صرف نظر کنید!
4- The Soloist
خودویرانگرانی هستند که فکر میکنند اگر از دیگران کمک بخواهند تقلبی بودن خود را افشا میکنند. مستقل بودن چیز بدی نیست ولی نه در حدی که برای اثبات ارزش خود از کمک خواستن پرهیز کنید.
5-Expert
متخصصین توانمندی خودشان را براساس اینکه “چه چیزی” را “به چه میزان” میدانند و یا میتوانند انجام دهند، میسنجند. باور دارند هیچ وقت به اندازه کافی نخواهند دانست و هراس دارند به عنوان آدمی بیتجربه یا بیاطلاع شناخته شوند.
این درست است که همیشه چیز جدیدی برای یادگیری وجود دارد و افزایش مهارتهایتان مطمئنا میتواند از لحاظ شغلی پیشرفت کنید و در بازار رقابتی کار، حرفی برای گفتن داشته باشید. ولی زیاده روی در آن و تمایل به جستجوی بیپایان برای اطلاعات بیشتر میتواند نوعی از طفره رفتن از انجام کار باشد (procrastination). شروع کنید به تمرین یادگیری در زمان درست، یعنی وقتی به دانشی نیاز دارید به دنبال یادگیری آن باشید، نه اینکه یاد بگیرید تا احساس امنیت کاذبتان را ارضاء کرده باشید.
توجه کنید که درخواست کمک به هیچ وجه عار نیست. اگر نمیدانید کاری را چطور انجام دهید، از یک همکار بپرسید. اگر راه حل مشکلی را نمیدانید، نظر ارشد خود را بخواهید و یا از career coach کمک بگیرید. منتور همکاران کم تجربه شدن راه حل بسیار خوبی برای کشف تخصص واقعی خودتان هم هست. وقتی آنچه میدانید با دیگران در میان میگذارید، نه تنها به دیگران نفع میرسانید، بلکه به خودتان کمک میکنید تا بر حس جعلی بودنتان فائق آیید.
در نقطهای از زندگی کاریتان، موفقیت خود را به شانس، اتفاق، پارتی و یا هر فاکتور بیرونی ربط میدهید که بسیار بیرحمانه است و تمام تلاشهایی خودتان را نادیده میگیرید. از همین امروز شروع کنید به پذیرش و درآغوش کشیدن توانمندیهای خود و ببینید چه تاثیر شگرفی در ادامه مسیرتان خواهد داشت.
https://www.linkedin.com/posts/faraz-badr-ab63ba37_the-five-types-of-impostor-syndrome-and-how-activity-6403899495112937472-ryHC