ویرگول
ورودثبت نام
فرشته احمدی
فرشته احمدی
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

پیروز و من

دفترچه یادداشت رهایی من .




تک بودن از بچگی در من رشد کرد ، نه اینکه تک فرزند باشم بلکه چون دختر بودم. بخار ارث سنت گرایی که از مامان بزرگم به مادرم رسیده بودم من ، دختر 6 ساله نباید تو کوچه بازی می کردم .کارم تماشا بقیه بچه ها بود .

از اونجا همه چیز شروع شد سالها بعد با اینکه بیشتر از بقیه دختر ها آزادی داشتم حالا دیگه خودم توان برقراری ارتباط نداشتم .

تک شده بودم. به طرز احمقانه ای ازادی و شادی که میتونستم داشته باشم رو نادیده میگرفتم .مادر و پدری که حتی متوجه کسری شادی و زندگی در من نمیشدن. من علی رضا شهرداری نداشتم . من خودم یک تنه پیش می رفتم.

یک روز بعد از دست دادن تنها زن زندگیم، مادرم. متوجه شدم ادم های تک درد از دست دادنشون هم شدیدتره. تا اینکه یک روز عکس یوز کوچیکی رو در گشت زنی های اینستا دیدم. نازنین حیوان معصوم در خطر انقراض ، پیروز .

احساس همزادپنداری من اینقدر باهاش شدید بود که تبدیل شده بود به الگو من .عجیبه نه؟

دلت بخواد همپا حیوان دیگه ای زندگی کنی؟ برای منی که پدرم تو سن 15 سالگی تنها حیوان خانگیم رو ، یه گربه بی نوا رو با پرت کردنش کشت خیلی عجیب نبود .

پیروز من بودم .تنها .نازنین. مهربان و شجاع .حد جنگیدنش همین بود اما حالا از خودم می پرسم من حد جنگیدنم کجاست ؟

خیلی خسته ام . دیروز از یه جنگ خانوادگی ترسیده و زخم خورده بودم و امروز داغدارم. انگار عزیزم مرده.مثل اینکه خودم دارم میمیرم. انگار روحم مصرف شده و به اخر رسیده.

پیروز جان برای همه ان لبخند های لحظه ای که به من هدیه میدادی سپاسگذارم. امید کوچکم بودی .

بدرود پسر نازنین.


پیروزدخترزندگیازادیدل نوشته
در حسرت اقانوس رهایی ، نیازمند به دو بال پرواز . عاشق خواندن و نوشتن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید