نمیدانم وقتی داستانی را میخوانیم، صدای چه کسی توی گوشمان است. یعنی کلمهها با صدای چه کسی در ذهنمان ادا میشوند. شاید با صدای خودمان. شاید هم بعضیها بازیای داشته باشند که هر بار صدای کس دیگری را در حال داستانخوانی تصور کنند. مثلن تصور کنند مادرشان، پدرشان، دوستشان، معشوقشان یا فلان بازیگر خوشصدا دارد برایشان داستان میخواند. اما بعید است کسی داستانی را با صدای نویسندهاش بشنود و بعدتر بتواند با صدایی جز آن صدا تصورش کند. مثلن داستان «انفجار بزرگ» هوشنگ گلشیری تا ابد با همان صدا در ذهن من طنینانداز است و هیچ صدایی را نمیتوانم جایگزینش کنم. یعنی حتا وقتی خودم دارم میخوانمش، باز انگار صدای گلشیری است با همان اداها و زیر و بمها که دارد میخواندش.
خلاصه اینکه، شنیدن داستانهای صوتی با صدای نویسنده، از جذابیتی شگفت برخوردار است. یکیش همان که در بالا نوشتم.
حالا کانال ادبی پیرنگ، از دیشب تا شانزدهم فروردین، برای ایام در خانه ماندن، ده «داستان صوتی با صدای نویسنده» را تدارک دیده است. اینطور شد که من دیشب با صدای داستانخوانی هوشنگ گلشیری به خواب رفتم. داستان «انفجار بزرگ»اش را میخواند. امشب قرار است با صدای داستانخوانی محمد کشاورز به خواب روم. «روز متفاوت»اش را خوانده است. و شبهای بعدتر با هشت داستان صوتی دیگر، به خواب خواهم رفت. و این ایام با این صداها و با طنین این کلمهها، در خاطرم خواهد ماند.
لینک کانال را هم اینجا گذاشتهام تا اگر کسی خواست، در این تجربه همراه شود.