حدیث .
حدیث .
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

واپسین روزهای زندگی هدایت

.

روزی در یکی از کافه‌های مونت‌پارناس (Montparnasse) نشسته بودیم. اظهار داشت: «اگر عرضه یا میل تهیه‌ی قصری در دیار خود نداشتم از دیرزمانی در ملک خاج‌پرستان خانه‌ی آخرتی برای خود زیر سر گذاشته‌ام.» من شوخی پنداشتم و حمل بر این کردم که می‌خواهد برای همیشه اینجا بماند و هرگز برنگردد ولی نمی‌دانستم چه مدت؟

واپسین روزهای زندگی هدایت؛ به نقل از مهین فیروز خواهرزاده‌ی هدایت

________________

صادق هدایت
صادق هدایت


حسن قائمیان در مقدمه‌ی «نوشته‌های پراکنده‌ی صادق هدایت» نوشته است: «چند شب پیش از حرکت هدایت به پاریس با دوستانم آقایان اکبر هوشیار و دکتر محمدباقر هوشیار استاد دانشگاه تهران در منزل هدایت بودیم. هدایت مقدار زیادی از نوشته‌های خود را در حضور ما پاره کرده در زنبیل زیر میز تحریر خود ریخت. هنوز که هنوز است هروقت من و آقای دکتر هوشیار به هم می‌رسیم از این موضوع ابراز تأسف و تأثر می‌کنیم که چرا آن شب هدایت را از این کار مانع نشدیم.»

مصطفی فرزانه نیز در شماره‌ی اول مجله‌ی «کبوتر صلح» پانزدهم اردیبهشت ۱۳۳۰ نوشته است: «روز اول آوریل که یکشنبه بود، بعد از چند روز (در پاریس) به سراغش رفتم. دیدم تو زنبیل زباله‌ی اتاقش پر از کاغذپاره است. بعد معلوم شد سه تا رومان و چهار تا نوول‌هایی را که این اواخر -یعنی پیش از آمدن به فرنگ- نوشته، پاره کرده است. موضوع دوتای آنها را خودش برایم گفت. من به‌اصرار و حتی به‌حیله خواستم کاغذپاره‌ها را از چنگش دربیاورم ولی نگذاشت... می‌گفت: «دیگر نمی‌خواهم یک کلمه فارسی ازم بماند. بنویسند، دیگران بنویسند، به من چه... از من نباید بماند.»

________________

در همین موقعی که هدایت آرزو داشت یک نان بخور و نمیری در پاریس داشته باشد و به کار و مطالعه‌ی خودش ادامه بدهد، ده‌ها و صدها نفر از تمام دستگاه‌های دولتی مأمور مطالعه در اروپا بودند... در چنین وضعی که صدها نفر از صندوق دولت حقوق و خرج سفر و فوق‌العاده و انواع و اقسام مزایای مالی داشتند و در پاریس ولو بودند، هدایت با حقوق چهارصد و نود تومن می‌بایست در پاریس زندگی کند.

در تمام عمر هدایت، صد یک توجهی که به دیگران می‌شد به هدایت نشد. در همان سال‌هایی که هدایت با بی‌اعتنایی و حتی با دشمنی هیأت حاکمه‌ی ایران رو‌به‌رو بود، صدها نفر افراد بی‌هنر مدال علمی و هنری گرفتند ولی در قبال هیچ یک از کارهای هدایت حتی دو سطر هم نه تمجید بلکه حتی تشکر هم ازش نکردند. شما بردارید ببینید کار هدایت را که مشابهش را وزارت معارف وقت حق‌التأليف داده و دیگران نوشتند: هدایت ترانه‌های خیام را نوشته و با پس‌انداز کردن از حقوق ناچیز خودش آن را چاپ کرده و بعد از آن وزارت معارف حق‌التأليف گزاف به فروغی و غنی داده که خیام بنویسند. خیام هدایت را با خیام فروغی و غنی مقایسه کنید... گناه هدایت فقط یک چیز بود: مناعت و بزرگ‌منشی. او می‌خواست به خاطر هنرش او را بشناسند نه به خاطر زدوبند و تملق گفتنش یا به خاطر افراد متنفذ خانواده‌اش. مقصود این‌که این عوامل در هدایت همگی تأثیر خود را گذاشته بود.

انجوی شیرازی و روزهای واپسین هدایت

________________


ادبیاتنویسندهصادق هدایت
به تماشای جهان مبهوتم؛ در اندک مجالِ خواندن و نوشتن اگر روزی نتوانم بنویسم، مرده‌ام.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید