- شاید شخصی که به نظر میرسیم نباشیم! -
شده با خودتان فکر کنید اگر روزی دیگران شما را با تمام وجود بشناسند و بفهمند همان آدمی که به نظر میآمدید نیستید، چی میشود؟!
مشخصا همهی انسانها در تعامل با یکدیگر قدری ملاحظه میکنند.
″ملاحظه″، در خیلی موارد به نظر واژهی زیبایی نیست؛ برداشت ما این است که افراد خودشان نیستند و چیزی را حداقل در ظاهر مخفی میکنند. چیزی درونی که حتّی احتمال دارد از وجودش شرمنده هم باشند وبخواند پنهانش کنند.
چنین موضوعی در مورد خود ما نیز مطرح است. درکی از ماهیّتش داریم؟ میتونیم آن را عیب بنامیم؟! ضعف چطور؟ شاید هیچوقت نفهمیم چه چیزی دیگران را از بروز چیزی که واقعاً در جریان است، منع میکند.
ملاحظه″ حرف میزنیم منظورمان این است که مراقب حرفها و رفتارهایمانن هستیم، یعنی ممکن است بخش قابل توجّهی از خود حقیقیمان را بروز ندهیم، شاید این مورد لزوماً بد نباشد و شاید اصلاً لازمهی ارتباط بین آدمها همین تعریف شود.
هر فردی در هر تعاملی مقدار زیادی ملاحظه چاشنی رفتار و گفتار خود میکند ولی در تعاملیهایی که قرار است و یا احتمال دارد طولانی باشند، دیگه نمیتونیم ″ملاحظه″ کنیم. همینجاست که خود واقعی افراد نمایان میشود؛ در واقع نیروی درونیای که مانع از قدرتنماییاش میشدند! این نیرو آزاد شده و به هر سو حمله میکند. حجمی هولانگیز که میتواند شدیداً آسیب برساند و در عین حال شدیداً آسیبپذیر باشد.
مسأله این است: هدف ما از پنهانکردن این هیولا و در واقع این قدرت، برای محافظت از خودمان و منافع شخصی درگیر است یا کسانی که به هر شکلی در دایرهی ارتباطی ما قرار دارند؟
خود واقعیمان، همون قدرتی که هیولایی رعبانگیز میبینیمش، تا چه زمانی باید پشت پردهی ملاحظات مخفی بماند؟ خود واقعیمان را چطور و چگونه به دیگران نشون دهیم تا نه کم باشه و نه زیاد و دقیقاً همانگونه که هست نمایان شود؟
این تعاملها آیندهای خواهند داشت یا باید حداقل لحظهای در مورد آیندهشان شک کرد؟ هیچ ظنّ مثبتی برای ادامهی آنها وجود دارد؟ ملاحظه نکردن باید امری غیرعادی تلقّی شود یا معمول و منطقی؟!
سوالی که ممکن است مطرح شود این است که آیا ″خود واقعی نبودن″، به معنای دروغگفتن است؟ توجیه یا واقعیّتی انکار نشدنی؟ در مورد «ملاحظه» هم میتوانیم چنین عبارتی را به کار ببریم؟ جای بحث دارد ...
خود ما چطور؟ ″خودِ خودمان″ هستیم؟! شاید دیگران شخصی که به نظر میرسند نباشند و شاید وقتی به صفاتی که دیگران ما را با آنها مورد خطاب قرار میدهند فکر کنیم، در خودمان چنین خصوصیّاتی رو پیدا نکنیم، ولی اینطور به نظر رسیدهایم، غیر از این است؟
پس میتوانیم بگوییم ما هم قطعاً در مواردی ″ملاحظه″ کرده بودیم؟! چه راهی برای تمییز واقعیّت و ملاحظهها وجود دارد؟
چگونه میتوان فهمید دیگران هم خودشان نبودند یا نیستند؟! یا نسخهای از خودشان هستند که شاید به همه نشون ندهند. یا شاید قضیه واقعاً سادهست و در ملاحظهای همیشگی هستیم؟
چطور میتوانیم بفهمیم که چه چیزهایی رو میشود باور کرد؟
کسی که در آینه میبینیم همان شخصیست که به دیگران اجازه میدهیم ببینند؟
شاید این سوالها برای همیشه بیجواب بمانند.
شاید هرگز نفهمیم.