برای کنکور ارشد فلسفه آماده میشوم. از منابع آزمون چند جلد از دورۀ نُه جلدی تاریخ فلسفه نوشتۀ کاپلستون است. عکس یکی از جلدها را در بالا میبینید. تا حالا ۴ جلد از این دوره را خواندهام و نتیجه گرفتهام که ترجمۀ متون فلسفی در ایران حیاط خلوت است! میگویید نه؟ من برای شما میگویم در این ترجمهها چه ها دیدهام؛ قضاوت با خودتان:
در این ۴ جلدی که خواندم یک اصطلاح فلسفی یکسان ترجمه نشده بود. هرجلد را یک نفر ترجمه کرده است. اما این دلیل نمیشود که هرکس هرکلمهای دلش بخواهد انتخاب کند.
هرچقدر هم بخواهید بفهمید ملاک انتخاب معادل کلمات چه بوده است، نمیتوانید بفهمید؛ مثلا، معادل واژۀ Aesthetic در یکی از جلدهای این اثر فاخر، علمالجمالی است! اما همان مترجم بهشدت اصرار داشتهاند از واژۀ سره و فارسی فراگرد برای ترجمۀ واژۀ Process استفاده کنند! در اثری که برای Astrology اخترگویی گذاشته شده است، پارلمان یا Parliament را پارلمنت (همانطور که تلفظ میشود!) ترجمه کردهاند؛ در جلد اول گاهی a priori را امر قبلی ترجمه کردهاند!
سبک نوشتن خط به خط تغییر میکند: ناگهان در یک خط جملهای میبینید که گویی مرحوم بیهقی نوشته است. درحالیکه بقیۀ ترجمه مانند نثر امروزی است؛ مثلا چیزی شبیه به این جمله: «ذهن را نشاید که آن را شناسد» و یا شروع جملات با «بسا چنان نماید»...
وقتی میگویم حیاط خلوت است یعنی هرکس دلش بخواهد، هرطوری که بخواهد، هروقت که فرصتی و فراغتی دست داد، ترجمه میکند. خلاصه، هنگامی که مجبورم این کتاب را بخرم نمیدانم خودم به خودم توهین کردهام و یا انتشارات به من.