اونایی که مثل من تو جوامع سنتی به دنیا میان و بزرگ میشن احتمالا آدم هایی هستند که با چارچوبهای بسیار زیاد و سخت بزرگ میشن. حدس میزنم ماها احتمال اینکه آدمهای ایده آل گرایی باشیم بیشتر است. من هم به خیلی از مسائل تفکر صفر و یک دارم و این بسیار آسیب زننده بوده. دو روش من در آوردی که به شدت به من کمک کرده که این مسئله رو اصلاح کنم اینست:
۱- از اینکه بدتر، یا کثیف تر نمیشه؟
وقتی که میخواستم جایی رو سرسری تمیز کنم یا حتی نمیدونستم آیا اصلا اون چیز تمیز شد یا نه، به خودم میگم کثیف تر که نشد، پس چیزی از دست نرفته و این خودش خب خوبه.
۲- اینم اوکی هست.
خیلی وقتها صدای ایرادگیر والدین یا معلمهای سخت گیر که ما رو سرزنش می کرد به صدای درونی ما تبدیل میشه و ما هم همون جور خودمون رو سرزنش و تحقیر میکنیم. زمانی که من متوجه میشم که از خودم دلگیر هستم و در حال ایرادگیری از خودم، به خودم میگم عیب نداره که اینجوری هستم و اوکی هست. طوری نشده که. این باعث میشه که اگر در برابر انجام بعضی کارها به هر دلیلی در ناخود آگاه من مقاومتی وجود داره، اون مقاومت به مرور زمان کمرنگ بشه.
اما کار دیگهای که به تازگی میکنم که ربطی البته به ایده آل گرایی نداره اما به من برای منظم سازی ذهنم کمک کرده اینه که به هر موضوع تو گوگل داکس یک فولدر اختصاص دادم و هر بار که ذهنم شلوغ میشه یک فایل باز میکنم و مینویسم که ذهنم رو شفاف کنم. کلا از این ۳ روش خیلی راضی هستم و باعث شده که از خودم و زندگیم راضی تر باشم.