نیروانا
نیروانا
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

آبی گرم‌ترین رنگ است

ساعت ۷ عصر است. صدای کولر وارد گوش راستم میشود و توی سرم آنقدر وز وز میکند که محو میشود، سعی میکنم ریتمش را پیدا کنم ولی بدقلق است.
پرده‌ جمع شده فکر کنم کار مادرم بوده، و حالا نور ملایم آبی رنگی به داخل اتاق می‌‌تابد. آبی رنگ آرامش بخشی است. دوست دارم صورتت را زیر این نور آبی ببینم، حتما زیبا می‌شوی.
روی این تخت که زیر پنجره است بخوابیم، یک خواب عمیق، آنقدر عمیق که همه‌ی خستگی‌های ما را ببرد.
تو هم مثل من بدون اینکه کاری کنی خسته می‌شوی؟
انگار غم تمام انسان‌های مرده روی دوشم است، و فقط خواب میتواند آنهارا از دوش من بردارد.
حس میکنم صندلی، میز ، چوب‌لباسی، پرده و همه‌ی اشیاء اتاق جان داردند و حرف‌های مرا میشنوند.
‏چه مدت است که اشیاء حرف‌های من را گوش می‌دهند و به جدی‌ترین آن‌ها می‌خندند؟
اتاق به حدی افسرده است که آدم فکر میکند این آخرین روز زندگی‌اش است. واقعا روز خوبی برای مردن است.

*این آهنگ رو هم گوش کنید خالی از لطف نیست.
Lost Highway(?Aaron)?
    



خوابآبیویرگولپنجرهاتاق
نیمی قربانی، نیمی شریک جرم، مثل همه.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید