راستش میخواستم کتاب معرفی کنم. نه اینکه کرم کتاب باشم نه.، فقط دلم میگیره وقتی یه چرخ میخورم و میبینم بعضی وقتی باید بگی حیف شمعدونی، نه اصلا حیف همین گل های پتوس گه هرجاشو ببری بزنی تو آب هفته دیگه برگ میده، نرگس هم هر هفته چندتاشو قلمه میزنه هدیه میده به این و اون.،چه برسه به درخت که بخوای ببریش و باش کاغذ درست کنی بریزیش زیر دست اینا، که هی..... بزنن و قلم فرسایی کنن. آقا نکنید!! ببخشید که البته خانم ها مقدم ترند والبته شاعر تر.!
اشکال ندارد. که سرانه مطالعه پایینه چه اشکال دارد.!نفهم باشیم، اما نفس که میشود کشید، نمیشود؟ ایکاش تمام درخت ها را میبریدند،حداقل بوستان و گلستان، دیوان حافظ، مثنوی و.... یا حداقل همین قرن خودمان،.. صادق خان.، وآقاگلشیری.،ساعدی،محمود، نیما یوشیج، شاملو. و...... که اگه نفسمون گرفت. دلمان دیگر نگیرد، که کسی بپرسد بهترین کتاب فارسی و همه بگویند و یا پست بگذارند که.،بامداد خمار یا گندم و یا حتی عباس معروفی باشد.
حیفه کاغذ، ایکاش مردمان کتاب نخوان باشیم و نفهم حداقل درخت داریم. نویسندگی پز ندارد که برایش هی قر و قر درخت قطع کنیم.
لطفأ کتاب نخوانید.........