غم راهی است به سمت نیستی ، اگر روزی میتوانستم از زندگی دست بکشم قطعا غفلت نمیکردم . نمیدانم این حجم از غم چگونه در دو حرف تعریف شده اما میدانم چیزی است که هیچکس جز اول شخص از درون خبر ندارد به راستی غم چیست؟ فقط دو حرف است اما مرا پوچ میکند تا به نیستی برسیم آنگاه دیگر من نیستم و همه بر آشفته نیست چیزی برای فرار نیست دیگر چیزی برای اضطراب نیست دیگر من نیست.
گاهی که به زندگی نگاه میکنم آرزو ها و امید ما را زنده نگه میدارند تا شاید روزی برسیم اما اگر حقیقت را سرلوحه زندگی میدانستیم و آن را دلیل زنده بودن میدانستیم خوشحال بودیم ، هرکه پذیرفت آزاد شد ، اگر حقیقت را بپذیرم میتوانم به راحتی پرواز کنم به راحتی بخندم به راحتی غمگین نشوم به راحتی مضطرب نشوم.
بپذیر تا بپری