سیمولاتور.توی فارسی بهش می گن شبیه ساز.الان خیلی چیزا هستن که شبیه ساز دارن.تجهیزات پزشکی، هلیکوپتر،هواپیما و قس علی هذا.
کسی که می خواد خلبان بشه اول باید یه عالمه آموزش ببینه و آخرشم باید بتونه از آزمون شبیه ساز سر بلند بیرون بیاد وگرنه همین جوری جون چند تا آدمیزاد رو نمی دن دستش که با چند صد تُن آهن پاره که اسمش رو گذاشتن هواپیما،ببره روی هوا!
حالا چند وقتی هست که دارم به این فکر می کنم که چه جوریه کسی که می خواد خلبان بشه و مسئولیت چند نفر رو به عهده بگیره،باید این همه آموزش ببینه و از آزمون شبیه سازم موفق بیرون بیاد،ولی برای کسی که قراره مسئولیت چند میلیون نفر رو به عهده بگیره،از این خبرا نیست؟!
مگه نه اینکه کسی که قراره مثلاً رئیس جمهور،وزیر و نماینده مجلسِ کشوری بشه،گویی قراره خلبان هواپیمای بزرگی بشه که چند میلیون نفر مسافر داره؟!
چرا تا حالا برای کسانی که سودای سیاست و بر عهده گرفتن مسئولیت چند میلیون نفر رو دارن،یه شبیه ساز ردیف نکردیم؟
اینا رو ببریم توی یک دهات دور افتاده که جمعیتش فقط صد نفره و یه عالمه هم مشکل ریز و درشت داره. بگیم حالا هر چقدر که می خواید به این صد نفر وعده بدید.چهار سالم بهشون وقت بدیم تا به وعده هایی که می دن عمل کنن.اگر موفق شدن اون وقت بیایم تکلیف یه جمعیت بزرگتر رو بدیم دستشون.آخه یهویی؟اونم تکلیف چند ده میلیون نفر؟کدوم جماعت عاقلی این کار رو می کنه؟!
اگه وضعمون الان اینه،همش به خاطر تحریم و اینجور حرفا نیست.آره.بخش بزرگیش برای اینه که چند ساعت سخنرانی و مناظره و لفاظی و سفسطه و مغلطه رو کردیم شبیه سازِ اداره یک مملکت چند ده میلیونی.آخه اینم شد سیمولاتور اداره یه مملکت چند ده میلیونی؟!
مطلب قبلیم:
پیشنهاد:
اگر با مطلبی که در مورد انتشار نشریه الکترونیکی ویرگول نوشتم،موافق هستید.لطفاً به این صفحه که ویرگول زحمت آن را کشیده،سر بزنید و به این گزینه و گزینه های خوب دیگر،رای بدهید تا در اولویت ویرگول برای آبدیت های بعدی قرار بگیرند.
حُسن ختام:
سکانسی از سریال خاطره انگیز هزار دستان ساخته شاعر سینمای ایران،مرحوم علی حاتمی:
و یک لالایی با صدای روشندل گرامی،مریم حیدر زاده: