گفت:من دیگه هیچ امیدی به آینده این مملکت ندارم!
گفتم:ولی من هنوزم خیلی امیدوارم.
گفت:تو یه کورسوی امیدی به من نشون بده تا منم امیدوار بشم.
گفتم:کورسوی امید من این نسل جوون خوشفکر و پرتلاشیه که از پس هر غیرممکنی بر میاد.جنگ رو کیا اداره کردن؟توی بحث موشکی و پهپاد چه کسانی کشور رو رسوندن به این جایگاه؟انرژی هسته ای و نانو رو کیا به اینجا رسوندن؟فکر می کنی این استارتاپ ها و شرکت های دانش بنیانی که الان گردش میلیاردی دارن و کلّی هم اشتغال زایی کردن و می کنن رو چه کسانی دارن اداره می کنن؟آخرین موردش هم همین تیم ملّی فوتبال.نتیجه اطمینان به این نسل رو ندیدی؟اتفاقای خوبی افتاد که تا حالا توی تاریخ فوتبال ایران نیفتاده بود.اونم توی گروهی که قهرمان آفریقا،اروپا و جهان توش بودن و همه بهش می گفتن گروه مرگ.ولی دیدی وقتی این نسل دست به دست هم بدن چه جوری گروه مرگ می شه گروه زندگی؟!
دیدی وقتی این نسل دست به دست هم بدن چه جوری گروه مرگ می شه گروه زندگی؟!
گفت:پس چرا وضعیت کشورمون الان اینجوریه؟
گفتم:برای اینکه اداره امور کشور الان دست افراد خسته و بی حال و بی رمق و بی انگیزه ایه که برای شونه خالی کردن از زیر بار مسئولیتشون به جملاتی مثل "نمی شه"،"نمی ذارن"،"نمی تونیم"متوسل می شن.بهت قول می دم اگه یه پوست اندازی مدیریتی توی این کشور اتفاق بیفته و اداره امور کشور از دست این افراد بیفته به دست نسل جدید نخبه و پر شور و حال و با انگیزه که معتقده"فقط غیر ممکن؛غیر ممکنه" و "می شه از پس هر سختی و محرومیتی بر اومد"،همه چیز درست می شه.جوری که تبدیل می شیم به یکی از بهترین کشورهای دنیا.
گفت:فکر می کنی این نسل خسته و زوار در رفته به این راحتی کنار بکشن؟
گفتم:اگه این کار رو نکنن.خودشون ضرر می کنن.اگه خودشون با این نیمچه آبرویی که دارن کنار نرن،کار به جایی می رسه که با بی آبرویی تموم مجبور می شن برن کنار.
پنج مطلب قبلیم(به ترتیب استقبال):
اگر خواستید به نوشته های خوبی که از سوی دوستان عزیزم با تگ#حال خوبتو با من تقسیم کن#منتشر شده اند هم سری بزنید.