Dast Andaz
Dast Andaz
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

در سوگِ کسی که هرگز نگفت:«من کسی هستم!»

چهل سال از بهترین روزهای عمرش را صرف دفاع از کشور و برقراری امنیت و آرامش مردم کرد ولی هرگز ادعایی نکرد و هرگز کسی از او کلمه ی«من»و جمله ی«من کسی هستم!»را نشنید.خود را محو خدای عزیز و جلب رضایت او کرده بود.کسی که خود را«هیچ»به حساب می آورد ولی به فضل پروردگارِ عالم«همه»شد.

سعادت یارم بود که یکبار به همراه یکی از دوستانم در یکی از سخنرانیهای سردار سلیمانی حضور داشته باشم. وقتی با فاصله ی نزدیک به چهره ی مهربان او می نگریستم و به لحن آرام و متینش گوش می سپردم،با تعجب به دوستم گفتم:«نمی توانم باور کنم که مردی به مهربانی و لطافت او قادر باشد با چنان عزم راسخ و اراده ی پولادینی جلوی دشمنان تا بُنِ دندان مسلح بایستد و آنها را به هراس و دلهره بیندازد.»

آن روز با مشاهده ی سخنرانی عارفانه و الهی آن مردِ خدا در جمع مردم به معنی واقعی آیه ی«أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ»»پی بردم و امروز صبح با شنیدن خبر شهادتش به معنای واقعی آیه ی«مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا.»

و چه دشمنان زبون و پستی که با تمام سلاح های مدرنشان وقتی خود را در منطقه شکست خورده دیدند و فهمیدند که تمام نقشه های شومشان نقش بر آب شده است،چنین مذبوحانه،مایوسانه و خوار و خفیف،او و یاران عزیزش را،به شهادت رساندند.دشمنانش به خوبی می دانستند:«او کسی بود که توانست با اتکا و اتکال به خدای عزیز و با هدایت های رهبرِ مقتدرمان،معادلات منطقه را به هم بزند.»

آمریکا با اقدام شوم خود،این پیام را به جهان مخابره کرد:«ما با تمام قدرتی که ادعای آن را داریم،توانِ جنگیدنِ روبرو با مردانی چون سردار سلیمانی را نداریم.»

امّا مطمئن هستم که جز لباس تک سایز و زیبای شهادت،هیچ لباس دیگری برازنده ی او نبود.حیف بود که کسی چون او به طریقی جز شهادت،این دنیای دونِ دنی را ترک کند.سردارِ عزیز می دانم که همین عاقبت را آرزو می کردی،پس رسیدن به آرزوی زیبایت مبارک.

مردان خدا پرده‌ی پندار دریدند،یعنی همه جا غیر خدا هیچ ندیدند.
مردان خدا پرده‌ی پندار دریدند،یعنی همه جا غیر خدا هیچ ندیدند.
خیلی از ما که حاضر نیستم در راه رسیدن به کوچکترین آرمانمان،یک زخم کوچک بر روی پوستمان بیفتد،خواهیم گفت که ما اصلاً چرا باید در کشورهایی چون عراق و سوریه و...حضور داشته باشیم تا کشته و مجروح بر جای بگذاریم و بعد برای کشته هایمان به سوگ بنشینیم؟امّا از بین ما که این سوال را مطرح می کنیم کمتر کسی می تواند با دلایل عقلی و منطقی اثبات کند که برقراری امنیت در کشوری چون کشور ما با صرف حضور در جغرافیای خودمان امکان پذیر است.

به نظرم امروز فقط انتخابِ یکی از این دو راه را پیش رو داریم:

راه اول:دست از عزّت و استقلال کشورمان برداریم و از فردا همچون برهه هایی از تاریخ گذشته ی خودمان،بله قربان گوی کشورهایی چون آمریکا و انگلیس و امثالهم شده و به هر نوع ذلّت و خواری تن دهیم.

راه دوم:با عزمی جزم تر به مقاومت خودمان در منطقه ادامه دهیم و در این راه پذیرای همه نوع جان نثاری و از خودگذشتگی باشیم تا رسیدن به سر منزل مقصود و پیروزی واقعی و غرورآفرین اسلام و امت اسلامی.

  • دلم می خواست همان صبح زود که متوجه خبر شدم این مطلب را بنویسم ولی بغضِ گلو و لغزشِ دست نگذاشت که این اتفاق بیفتد.
وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ في‏ سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ:اطمینان دارم که هر چقدر حالِ ما گرفته است،حال سردار خوبِ خوب است.ای کاش او می توانست ذرّه ای از حال خوبِ ناشی از«عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ»ش را بین ما تقسیم کند تا طعم یک حالِ خوب واقعی را بچشیم.
حال خوبتو با من تقسیم کن
«دنباله‌‎روِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید