کلام چه مخفی و چه علنی، چه شفاهی و چه مکتوب، از سلاحهایی محسوب میشود که به سمت ذهن و فکر انسان نشانه رفته است و در صورتی که بتواند بر احساسات او غلبه یابد، قادر خواهد بود تا اعماق وجود انسان نفوذ کند. به نقل از کتاب «جنگ روانی» نوشته «صلاح نصر»
جدا از آن که جنگ روانی از سوی چه کسانی و با چه اهدافی بر علیه ما به کار گرفته میشود باید قبول کنیم که ما بیش از هر زمان دیگری در معرض هجمهی نامحدود جنگ روانی هستیم.
بایدن، رئیس جمهوری کشوری که بزرگترین صادراتش، کودتا، فروپاشی، تسلیحات متنوع جنگی و نیروهای نظامی به کشورهای جهان بوده است، نگران آزادی مردم ایران میشود. آلمان که بزرگترین صادرکننده مواد شیمیایی برای ساخت بمبهای شیمیاییای بود که صدام در جنگ بر علیه ایران استفاده کرد، نگران آزادی مردم ایران میشود. ماکرن، رئیس جمهور فرانسه که بزرگترین خدمت کشورش به مردم ما صادرات خونهای آلوده به ایدز بود، با مسیح علینژاد دیدار میکند و برای آزادی مردم ایران، ابراز نگرانی میکند. فرانسهای که چند سال است دارد با جلیقه زردها دست و پنجه نرم میکند و متاسفانه برخی از مردم ما گمان میکنند مهد آزادی است و چیز زیادی از شروع و اتمام جنبش دانشجویی- کارگری ماه می ۱۹۶۸ آن نمیدانند. جنبشی که عدّهای آن را در ادامهی آزادی و شکوفایی و بالندگی انقلاب کبیر فرانسه تعبیر کردند و برخی دیگر آنرا غوغای عوام، روانپریشی تودهای یا کارناوال نام نهادند و در نهایت هم با عطوفت (!) پلیس فرانسه جمع شد. چند تصویر از این جنبش:
ایستادگی و مقاومت در برابر این هجمه، ابزارهای متنوع زیادی را میطلبد که یکی از آنها هم میتواند مطالعهی کتابهای خوب در این زمینه باشد. یکی از کتابهای کمتر معروف ولی مناسبی که در این حوزه خواندم کتاب "جنگ روانی" از «صلاح نصر» مصری است.
صلاح نصر مشهورترین رئیس سازمان اطلاعات مصر بین سالهای ۱۹۵۷ تا ۱۹۶۷ رئیس سازمان اطلاعات مصر بود و نقش برجستهای در ارتقای جایگاه سازمان اطلاعات مصر داشت. در دوره ریاست او چندین عملیات موفق انجام شد. یکی از معروفترین و مهمترین عملیاتهای اطلاعاتی او دستگیری ولفگانگ لوتز جاسوس اسرائیلی-آلمانی در قاهره در سال ۱۹۶۵ بود. لوتز اطلاعات بسیار مهمی در مورد موشکهای سام مستقر در منطقه اسماعیلیه مخابره کرده بود. او پس از محاکمه به حبس ابد و همسرش به سه سال زندان محکوم شدند. لوتز و همسرش پس از سه سال، در مبادله با ۵۰۰ افسر اسیر مصری جنگ ۱۹۶۷ آزاد شدند. (منبع: فصلنامه دیپلماسی صلح عادلانه)
از جمله اموری که سبب تمسخر و شگفتی است، کاری است که ناپلئون بناپارت در حمله به معسر، در سال ۱۷۹۸، به منظور مطیع کردن مردم آن و استفاده از ثروتهای این کشور، بدان مبادرت ورزید. او در این حمله مدعی شد که آمده است تا مصریها را از چنگال ظلم حاکمان آزاد کند، و لقب حامی اسلام را به خود داد و حتی در لافزنی و نفاقافکنی تا آنجا پیش رفت که خود را مسلمان خواند و مدعی شد با مسیحیت روم، که قصد جنگ با مسلمین را دارد، در جنگ است. دیر زمانی نگذشت که سواران بی سر و پای فرانسوی حرمت مساجد را شکستند و انقلابیون را به شدت و با کمال قساوت سرکوب کردند.
ما در اینجا بیانیهای را که ناپلئون خطاب به ملت مصر، در هنگام ورود به شهر اسکندریه صادر کرد، ارائه میکنیم، این بیانیه شکل روشنی از روشهای جنگ روانی را برای ما بازگو میکند:
(به نام خداوند بخشنده مهربان، نیست خدایی جز خدای یکتا، فرزندی ندارد و شریکی برای او نیست).
از جانب فرانسه، و بر اساس اصول آزادی و تساوی، فرمانده ارتش بزرگ و امیر سپاه فرانسه، بناپارت اعلام می دارد: کلیه اهالی مصر میدانند که مدت زمانی طولانی است که حاکمان بر کشور مصر مسلط هستند و در حق ملت فرانسه ذلالت و حقارت روا میدارند و به تجار فرانسوی، با انواع ایذا و تعدی ظلم میکنند، اکنون زمان کیفر آنها فرا رسیده است دیر زمانی است اندوهناكیم که این گروه حاکمان که از بردههای ترک و قفقاز هستند، در سرزمین نیکی و بهترینها که در کره زمین نظیر ندارد، به فساد مشغولند. اما خدای جهانیان بر هر چیزی تواناست، و همانا او بر خاتمه حکومت ایشان فرمان داده است.
"ای مصریها.....
به شما گفته شده است که من به اینجا آمدهام تا دین شما را از بین ببرم، این دروغی آشکار است... آن را باور نکنید و به دروغگوها بگویید که من نزد شما نیامدهام، مگر برای گرفتن حق شما از چنگ ظالمین، و همانا من -- بیش از حاکمان - خدای سبحانه و تعالی را میپرستم و برای فرستادهی او و قرآن عظیم احترام قائل هستم."
"و به آنها همچنین بگویید: همه مردم نزد خدا برابرند، و آنچه مردم را از یکدیگر مجزا میکند، عقل و فضایل و علوم است و حاکمان با عقل و فضایل در تضادند... چه چیز آنها را بر دیگران مزیت بخشیده است که آنها را مستحق تملک بلامنازع مصر کند، و هر چیز نیکویی در مصر را خاص آنان گرداند، از جمله کنیزکان زیبارو و اسبان تیز پا و منازل دلباز"
"و اگر سرزمین مصر لزوماً متعلق به حاکمان بود، باید حجت خدا را که به نام ایشان نوشته شده باشد، میدیدیم ولی خداوند جهانیان رئوف و عادل، و صبور است."
"ولی به قدرت خداوند تعالی، از این پس، هیچ یک از اهالی مصر از رسیدن به مناصب والا و مراتب عالی مأیوس نخواهد شد. و علما و فضلا و عقلا به تدبير امور در بین خود خواهند پرداخت و بدینترتیب وضعیت ملّت بهبود خواهد یافت."
"سابقا در سرزمینهای مصر، شهرهای عظیم و بنادر وسیع، و تجارت فراوان وجود داشت... و این همه، تنها به علت ظلم و طمع حاکمان از بین رفت."
"ای بزرگان و قضات و پیشوایان و اعیان کشور... به ملّت خود بگویید که فرانسویها نیز مسلمانان مخلصی هستند، و دلیل آن اینکه بر «رومیه کبری» نازل شدند و تخت پاپ را، که مسیحیان را بر ضد اسلام به جنگ بر میانگیخت خراب کردند سپس به جزیره مالت روی آوردند و شوالیهها را که تصوّر میکردند خداوند تعالی از ایشان خواسته است با مسلمانان بجنگند، از آنجا راندند."
"با این وجود که فرانسویها در همه اوقات دوستداران مخلص حضرت سلطان عثمانی و دشمن دشمنان او بودهاند . خداوند حکومت او را پایدار کند. با وجود این، حاکمان از اطاعت سلطان سر پیچیدهاند و تنها از طمع خود پیروی و اطاعت کردهاند."
"رحمت بر اهالی مصر که بدون هیچ تأخیر و درنگی با ما هم پیمان شوند، احوال ایشان بهبود خواهد یافت و مراتب ایشان تعالی خواهد یافت."
"همچنین رحمت بر کسانی که در منازل خود باقی میمانند و به هیچ یک از دو گروه محارب نپیوندند و هنگامی که اکثر ایشان ما را بشناسند با تمامی تمایل قلبی به سوی ما خواهند شتافت."
"ولی وای بر آنها، وای بر آنها که به حاکمان در مبارزه با ما اعتماد کنند که بعد از این راه خلاصی نخواهند یافت و از آنها اثری باقی نمیماند."
ماده اول:
جميع دهکدههایی که در دایرهای به فاصله سه ساعت از محل عبور ارتش فرانسه قرار دارند، باید نمایندگانی از جانب خود، به فرمانده ارتش فرانسه بفرستند تا وی به اطاعت نمایندگان واقف و مطمئن شود که ایشان پرچم فرانسه را، که به رنگهای سفید، آبی تیره و قرمز است، برافراشتهاند.
ماده دوم:
"هر دهکدهای که بر ضد ارتش فرانسه قیام کند، در آتش خواهد سوخت.
ماده سوم:
هر دهکدهای که از ارتش فرانسه اطاعت میکند، پرچم سلطان عثمانی را، که مورد علاقه ماست و خدا او را حفظ کند، نصب خواهد کرد.
ماده چهارم:
بزرگان در یک از بلاد، بیدرنگ تمامی اموال و خانه و املاکی را که به ممالیک تعلق دارد مهر و موم خواهند کرد، و بر ایشان است که سعی کامل کنند تا کوچکترین چیزی از آنها از بین نرود.
ماده پنجم:
بر بزرگان و علما و قضات و پیشوایان واجب است که به انجام وظایف خود ادامه دهند. و هر یک از اهالی شهرها باید در منزل خود، با اطمینان باقی بماند، و همینطور نماز جماعت طبق معمولی بر پا گردد.
مصریها همگی باید شکر خداوند - سبحانه و تعالى - را بجا آورند که حکومت حاکمان به پایان رسید و با صدای بلند بگویند: خدایا، جلال سلطان عثمانی را پاینده دار، خدایا، جلال ارتش فرانسه را پاینده دار. لعنت خداوند بر حاکمان، خدایا، احوال ملت مصر را به خیر گردان."
"صادره از پادگان اسکندریه - در ۱۳ ماه سیدور، از ستاد جمهوری فرانسه."
بدینگونه بود که ناپلئون، هر کسی را بر ضد استعمارگر به پا میخواست. به مجازات و تنبیه تهدید میکرد و برای مطیع کردن مردم مصر، به کتاب خداوند کریم نیز جسارت کرد و مدعی شد که آنچه در نتیجه طمع وی در سرزمین مصر، برای کشور پیش آمده، در آیات بسیاری از قرآن کریم، بدان اشاره شده است. آنچه باعث تأسف است این است که برخی علمای دست نشانده ، پس از آنکه شکم آنها به دست استعمارگر نفرتانگیز پر شد، وی را در نوشتن این افتراها یاری دادند.
اگر از جنگ روانی سر در بیاورید به راحتی گول هر خبر که چه عرض کنم اراجیفی را نمیخورید!
تمام کسب و کارهای ایران به مدت سه روز دست از فعالیت برداشتند.
رژیم آخوندی دارد مردم جوانرود را قتل عام میکند!
سپاه از طریق دریا به ایذه حمله کرده است!
در رستوران ملّت را الکی الکی تخته کردند!
مامورهای رژیم پای من را کبود کردند!
در ایران به زندانیان تجاوز میکنند!
دارند جوانهای مردم را میکشند!
پیشنهاد تماشا:
برنامهی طنز و تراژدی «پاورقی» که هر شب ده دقیقه به ساعت بیست، از شبکه دوم سیما پخش میشود.
حُسن ختام: حمزه جان به خدا خط تو درست بود! (نبینید از دستتان رفته است.)
یادداشت پیشین: