سه یادداشت پیشین که شاید هنوز هم نخواندهاید:
آیا مادر فولادزره میتوانست مادر تِرِزا شود؟!
عکسداستانک (۲۸: دیدی آخرش نامرئی شدیم!)
مقدمه:
بیش از شش سال است که در ویرگول هستم. از همان روزهای اول از وقوع این روزها میترسیم. شواهد هم زیاد است. حوصله آوردن لینکها را ندارم. در این مدّت آنقدر برای سر و پا نگهداشتن ویرگول حرص خوردم که خیلیها فکر میکردند خودم یکی از موسسان و دستاندرکاران ویرگول هستم. دیگر نمیدانستند که آنها حتی مرا آدم هم حساب نمیکنند!
امّا هیچگاه اوضاع ویرگول به این خرابی نبوده است. در به اینجا رسیدن ویرگول میتوان هم پای کاربران را به میان کشید و هم پای دستاندرکاران ویرگول را. ولی آنچه مسلّم است پررنگتر بودن نقش دستاندرکاران ویرگول است. که گفتهاند حرمت امامزاده به متولّی آن است!
ابتدا اتّفاقات بزرگ سالهای اخیر (از سالی که ویرگول به صورت رسمی شروع به فعالیت کرد یعنی سال ۹۶) را برای یافتن ارتباط بین اتّفاقات مذکور و میزان افزایش و یا کاهش آمار بازدید ماههای هر سال صفحهام را برای شما میآورم و بعد تحلیل مختصری از چرایی اوضاع این روزهای ویرگول و باگهای و خطاهای نوبرانهاش.
چنانچه مایل هستید صبورانه و موشکافانه تا انتها همراهی کنید. متشکرم.
توجه:
این یادداشت دارای غلط دیکتهای و نگارشی است و حتی خودش هم یک غلطِ زیادی است!
اتّفاقات مهم سال ۱۳۹۶ (سال تاسیس ویرگول):
اتّفاقات مهم سال ۱۳۹۷:
اتّفاقات مهم سال ۱۳۹۸ (سالیکه نکوست از بهارش پیداست!):
اتّفاقات مهم سال ۱۳۹۹:
اتّفاقات مهم سال ۱۴۰۰:
اتّفاقات مهم سال ۱۴۰۱:
سال ۱۴۰۱ از آن سالهای عجیبی بود که بعضی از روزهایش، همچون سال ۹۸، بر بعضی از ما یکسال گذشت!
تنها خوبی این سال این بود که اینقدر اتّفاق داشت که من نباید دنبال اتّفاقاتش میگشتم! به نقل از سایت ایرنا:
اتّفاقات مهم سال ۱۴۰۲:
بزرگترین اتّفاق سال ۱۴۰۲، تجدید رابطه با سعودیها با پادرمیانی چین بود و همهچیز خبر از آرامترشدن موقتی اوضاع منطقه میداد که با اجرای عملیات طوفان الاقصی توسط حماس، ناگهان ورق برگشت. جنگ غزّه، شکست اطلاعاتی وحشتناک اسرائیل و به تبع آن سردرگمی امنیتی، اقتصادی و... اسرائیل، کُشتار بیرحمانۀ و همهجانبۀ مردم غزّه از سوی اسرائیل، راهپیماییهای گسترده مردم جهان در حمایت از فلسطین علیرغم مافیای رسانهای غرب و حمایت سران این کشورها از اسرائیل تا اینجای کار!
جدیدترین اتّفاق هم تصویب افزایش سن بازنشستگی برای جلوگیری از ورشکستی صندوقهای بازنشستگی است. کسری و ناترازی شدید صندوقهای بازنشستگی که چند سال پیش، پول ملّت را برای پرداخت حقوقهای نجومی و اختلاسهای گسترده هاپولی کردند، گویا باید از جیب کوچک کارگران و کارمندانی که گردنشان از مو باریکتر است، تامین شود!
امّا به نظر بنده، موضوعاتی که بیشتر از این اتّفاقات، موجب کاهش بازدید عجیبِ این روزهای ویرگول و یخزدگیاش پیش از فرا رسیدن زمستان شده است، موارد دیگری نیز هستند. مانند:
بازدید روزانۀ چهارصد نفری برای ۱۱۹۱ یادداشت، با وجود ۴۰۰۰ دنبالکننده، بسیار ناامیدکننده و برابری میانگین آمار بازدیدِ ماه آبان سال ۱۴۰۲ با ۱۱۹۱ یادداشت و ۴۰۰۰ دنبالکننده با آمارِ بادید مردادماه سال ۱۳۹۷ با ۲۰۰ یادداشت و ۵۰۰ دنبالکننده، بسیار دلسردکننده است. نزدیکی آمار بازدید آبان ۱۴۰۲ با آمار بازدید آبان ۱۳۹۸ و ایّام قطعی اینترنت، میتواند برق را از سر آدم بپراند! میدانم که تمام این ۴۰۰۰ دنبال کننده دیگر فعال نیستند ولی دلیل آنچه اکنون شاهدش هستیم، فراتر از این یک دلیل است. شاید بگویید تو افت کردهای و دیگر قادر به نوشتن با کیفیت آن روزها نیستی. این حرف هم تا وقتی که منصفانه و بدون حبّ و بغض کیفیت پستهای آن روزهایم را با این روزهایم به قضاوت بنشینید، میتواند درست باشد!
و: اگر نبود حمایت همراهان باوفایی چون شما دوستان بزرگوار، هیچ انگیزهای برای ادامه دادن وجود نداشت و ندارد. همانطور که خیلی از دوستان که از این حمایت برخوردار نبودند و عطای ویرگول را به لقایش بخشیدند!
نکتۀ مهم دیگری که نباید از آن غافل شد:
باگها و مشکلاتی که نشان میدهند ویرگول رو به پایان است، مگر اینکه با به خود آمدن گردانندگانش و اقدام بههنگام و خلّاقانهشان، موفق به پیشگیری از آن شوند:
فاز شما عجیبه یا فازمتر ما خرابه؟!
میخواهم بروم پُستهای دوستان را بخوانم. پشت سر هم با پیام خطا مواجه میشوم!
میخواهم بروم وضعیت آمار بازدید پستها را ببینم. پشت سر هم با پیام خطا روبهرو میشوم!
میخواهم بروم داخل پیشنویس را ببینم و پُستی را کامل و منتشر کنم. پشت سر هم با پیامهای خطا درگیر میشوم!
با خودم میگویم بروم یک یادداشت بنویسم. در کمال تعجب نوشتن یادداشت جدید ممکن میشود: به به! بدین مژده گر جان فشانم رواست که این مژده آسایش جان ماست! اشک شوق در چشمانم فوران میزند! پُست را مینویسم و منتشر میکنم.
با خود میگویم حالا بروم پُستی که نوشتهام را بازبینی کنم شاید نیاز به اصلاح داشته باشد. دوباره پشت سر هم پیام خطا دریافت میکنم و فحش میدهم! دوباره پشت سر هم پیام خطا دریافت میکنم و باز فحش میدهم! آخر وقتی نمیتوانید یک پلتفورم یا سکّو را بچرخانید چرا کار را شروع میکنید؟ چرا ما کاربران را گاهی موش آزمایشگاهی و گاهی کالای فروشگاهی میکنید؟!
چند بار صفحه را رفرش میکنم تا حداقل بتوانم نوتیفیکشنها را ببینم. ویرگول برای اینکه شگفتزدهام کند پیشنهاد داده است که برای پُست جدیدم، با کد تخفیف، بستۀ افزایش بازدید فعّال کنم. آخر خداپدربیامرزها مگر اصلاً امکان بازدید معمولی وجود دارد که حالا میخواهید بستۀ افزایش بازید هم به خلقالله بفرو(فروووو!)شید؟! فاز شماها عجیبه یا فازمتر ما خرابه؟!
به فنارفتگی چند ساعت وقت و کلّی فسفر!
پُست را مینویسی و مینویسی و یکهو ویرگول هنگ میکند. بعد از رفرش میبینی هر چه نوشتهای به باد رفته است!
در زیر یادداشتی، کلّی نظر مینویسی و بعد از ارسال، حتی تیک سبز ارسال را هم دریافت میکنی، ولی هیچ نظر ارسال شدهای وجود ندارد! بنابراین باید حواست باشد که قبل از ارسال هر نظر از آن کپی بگیری. همین کپی هم گاهی باید ده بار ارسال کنی تا بالاخره در زیر آن یاداشت بنشیند و آرام و قرار بگیرید!
گاهی یک پُست را در لپتاپ مینویسی و دوباره باید بروی داخل گوشی و از آنجا نیمفاصلهها را درست کنی تا حال خوانندۀ یادداشت از ترکیب کلمات نوشتهات بههم نخورد! یعنی یک کار تحمیلی و طاقتفرسای مضاعف. مخصوصاً برای یک یادداشت طولانی مثل جُنگِ جلال! (یک) باید خر کلّهات را گاز گرفته باشد که در ویرگول بدون مخاطب و پُراشکال اینروزها یک یادداشت طولانی منتشر کُنی!
این روزها هر یادداشتی را باید به قصد انتحارش در ویرگول منتشر کنی، نه خوانده شدنش!
برگزاری مسابقۀ برخط آن هم در این اوضاع ویرگول!
موقع اجرای مرحلّۀ سوم مسابقۀ برخط دور اول ویرگول، قرار بود دوستان در زیر یادداشت «می ِ دو ساله و محبوبِ چهارده ساله!»، اعلام آمادگی کنند. وقتی برایم نظر میگذاشتند نظرشان را با حداقل ده دقیقه تاخیر دریافت میکردم و همین عامل بینظمی و ناهماهنگی میشد. تا خودتان مجری همچون مسابقهای نباشید و با همچون ویرگولی دست و پنجه نرم نکنید، متوجه عمق حرفهایم نخواهید شد. حال تصوّر کنید که این دست و پنجه نرم کردن مصادف باشد با ابتلای مجری مسابقه به آخرین و پیچیدهترین گونۀ کرونا و مواردی که نمیخواهم به آنها اشاره نم تا خاطر عاطر شما مکدّر نشود.
بخندم یا گریه کنم؟
دیشب میخواهم بروم داخل یادداشت «۸۱ دقیقه»، نمیشود که نمیشود. هر بار میگفتد که شما بین صفحات گم شدهاید. اینجا فضای مجازی است مستقیم به تو نمیگویند که «هی! برو گمشو!»، میگویند: «شما در بین صفحات گم شدهاید!»
بعد از چند بار تلاش، الگوریتم ویرگول با هوش عجیبی که دارد صحنهای را به نمایش گذاشت که از خنده اشکم درمیآید! اینبار به جای سه پُست "شاید از ا ین پستها خوشتان بیاید"، در زیر آن پیام خطای تکراری، یک پست "شاید از این پستها خوشتان بیاید" میآید. حالا چرا خنده؟ ببینید باید از چه پُستی خوشم بیاید؟ آن هم درست در این موقع: «چرا به مشاوره و رواندرمانی نیاز داریم؟!» معلوم است دیگر، برای همین چیزها!
بگذار هوای سایر کابران را داشته باشم تا خداینخواسته از ویرگول فرار نکنند:
لینک یا پیوند پستهای دوستانی که در مسابقۀ گاهنامه شرکت کردهاند را در یادداشت «اگر از آنچه که سال گذشته انجام دادهای شرمنده نیستی، احتمالاً به اندازۀ کافی چیزی یاد نگرفتهای!» آوردهام. ببینید چه جوری نمایش داده شدهاند. لینک و پیوندهای موجود در تمام پستهای قبلی نیز به همین روز افتادهاند!
چند تا ایموجی بگذارم تا عزیزانی که برنده شدهاند بیشتر به چشم بیایند و چشم سایر کابران هم خسته نشود:
چرا ناشکری میکنی ویرگول هنوز کلّی آپشن داد؟
میروم تا از آپشتن یا گزینه آمار از ابتدا تا انتها را استفاده کنم تا هم به پستهای روزهای اولم دسترسی پیدا کنم و هم کمی دلم را به آن ایّام فرخنده خوش کنم! کور خواندهام!
آن علامت سوال برعکس هم، از همان ابتدای به روی کار آمدن این آپشن وجود دارد و همچنان روی مخ است! به گمانم ناشی از ترکیب برنامۀ غربی با زبان سلیس فارسی باشد!
میگویم بروم تا این ویرگول به فنا نرفته است یک پشیتبان از یاداشتهایم بگیرم:
هربار فایل پشتیبان ارسالی در بخش spam میآید و از همان ابتدا نیز غیرفعّال است!
چرا دیگر نمینویسی؟
هر از چند گاهی دوستی ایمیل میزند که دستانداز چرا چند وقتی است نمینویسی؟ جواب میدهم که من همچنان در حال نوشتن هستم! بعد معلوم میشود که اسم آن کاربر از فهرست دنبالکنندگانم حذف شده است. برای همین نمیتواند یادداشتهایم را در بخش جدیدترین یادداشتهای دوستان ببیند. این مشکل را به ویرگول گفتم. جواب دادند که آنها دستشان خورده روی آنفالو، ولی خودشان متوجه نشدهاند!
دنبالکنندگانی که تبخیر میشوند؟
هر دنبالکننده جدید نوید این را میدهد که یک مخاطب جدید و مشتاق مطالعه پیدا کردهای! امّا این نوید هم دیری نمیپاید. ده نفر کاربر جدید مرا دنبال میکنند ولی به تعداد دنبالکنندگانم، فقط یکی دو نفر اضافه میشود. نگو همان زمان که ده نفر مرا دنبال میکنند، هشت نه نفر دستشان میخورد به کلید آنفالو و متوجه نمیشوند! این مشکل را هم به ویرگول میگویم. جواب دادند که طبیعی است شما چون دنبالکننده زیاد داری، متوجه آمدنها میشوی ولی متوجه رفتنها نمیشوی. میگویم آخر چرا اینقدر همزمان؟! دیگر جوابی دریافت نمیکنم!
آیا دستانداز بایکوت شده است؟
چند باری تماس گرفتند که بگذار در زیر پستهایت تبلیغ بگذاریم. بدون رودربایستی پرسیدم قرار است چقدر به خودم بماسد؟ گفتند هیچی! گفتم پس غلط میکنید این کار را بکنید! یک روز هم ایمیل فرستادند که حتی اگر خودت هم نخواهی به صورت آزمایشی میخواهیم زیر پستهایت تبلیغ بگذاریم. ایمیل فرستادم که اگر این کار را بکنید هر آنچه نوشتهام را حذف و برای همیشه از ویرگول میروم. این کار را نکردند. ولی گویا به دوستان خیلی فشار آمد و درصدد جبرانش در جاهای دیگری برآمدند و برمیآیند:/
ای دستانداز! در ویرگول به دنبال چه هستی؟ پول؟ شهرت؟ دنبالکننده؟
پول: در کشور ما برای پول درآوردن تا دلتان بخواهند راههای بهتر و آسانتری برای کسب پول وجود دارد. به جز آن مگر ویرگول برای این شش هفت سال چه پولی به من داده است که قرار است بعد از این بدهد؟
شهرت: برای شهرت برای عکسی در پروفایل و پستهایت بگذاری که حاوی یک بدن شش تکّه، چشمهای رنگی، موهای... و... باشد. پس این فرضیه هم محکوم به فنا است!
دنبالکننده: برای کسب دنبالکننده هم تجربه ثابت کرده است که لاشیگری، لولیگری، ...گری، دروغپراکنی، لجنپراکنی، دلقکبازی و راههای فراوانِ آسانتر و نزدیکتری وجود دارد تا خواندن و نوشتن و خون جگر خوردن در ویرگول!
و: آوردهاند که چوپان زحمتکش و راستگویی که اهل ترکستان بوده است در صفحهاش لایو میگذارد و بعد هم از شدّت خستگی به خواب خوش فرو میرود. امّا گوسفندش گویا متوجه لایو شده است و خسته هم نبوده، به جای خوابیدن، به نشخوارکردن ادامه داده است. چوپان وقتی از خواب بلند میشود متوجه میشود که سی هزار نفر عضو جدید دنبالش کردهاند. یعنی یک گوسفند با سه ساعت نشخور هفت هشت برابر من که شش هفت سال است دارم میخوانم و مینویسم، دنبالکننده جذب کرده است. ح
حالا شما هم هی برو عمل زیبایی کن، همه جایت را به نمایش بگذار تا دنبالکننده جذب کنی! یک گوسفند بدون هیچ کدام از این کارها موفق به جذب سی هزار دنبالکننده شد. یا دور از جان، این گوسفند از من و شماها بیشتر میفهمد یا من و شماها به اندازۀ این گوسفند نمیفهمیم و یاها و یوهوهاهای دیگر!
پس دنبال چه هستی؟
جلوگیری از بیشتر خراب شدن خودم و ترمیم و بازسازی بخشهای انهدامی خودم و ارائۀ رایگان تجربههایی که تحصیل آنها در این مسیر سخت و پیچیده، برایم خیلی گران تمام شدهاند، به شما!
افسوس کمتر کسی با افسوس این روزهای بنده برابری میکند.
به دو دلیل:
حُسن ختام: چند ویراست از صفحه ویراستیام