آدمی جوری خلق نشده است که قادر باشد در یک لحظه، حواسش به همه چیز باشد. مثلاً وقتی خیال میکند تمام حواسش به کارش است، بخشی از حواسش به دخل و خرجش، خانوادهاش، پدر و مادرش، دوستانش و خیلی چیزهای دیگر، مشغول است.
جالب تر آن که: کسی که امروز گمان میکند، تمام حواسش جمع یک موضوع است، بعدها متوجه شود که در آن روز، کمترین بخش و یا تنها بخشی از حواسش جمع آن موضوع بوده است. پس این ادعا که حواسمان به همه چیز است، یک ادعای واهی است. از آنجا که به قول معروف: «همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر زاده نشده اند.» شاید بتوان گفت که:«همگان، حواسشان به همه چیز است و همگان هنوز از مادر زاده نشده اند!»
اگر از علاقهمندان به سریال مشهور«بازی تاج و تخت» بوده اید، حتماً از سوتیهای آن مطلع شدهاید.چون من که حتی یک قسمت از این سریال را ندیدم، از آنها با خبر شدهام:
وقتی از دستاندرکاران سریال دربارهی وجود یک لیوان قهوه در یکی از صحنههای سریال، پرسیدند، آنها این اشتباه را به «فرش ایرانی» تشبیه کردند و گفتند: «هنگام بافت فرشهای ایرانی به صورت تعمدی اشتباه کوچکی مرتکب میشوند. چرا که میخواهند نشان بدهند فقط خداوند قادر به آفرینشی کامل و بینقص است.»
اگر فرش ایرانی، از این اشتباهات تعمّدی رنج میبرد که این همه توی دنیا خریدار نداشت.پس این توجیه مضحک را هیچکس نمیتواند قبول کند. البته بعد از این حرف خود آنها هم اقرار کردند که شوخی میکنند و این اشتباه بزرگ و غیرقابل توجیه فقط به این دلیل پیش آمده که: «تمام حواسشان جمع بازیگران بوده است و هیچ کدام از عوامل و دست اندرکاران سریال که یکی دو تا هم نبودند، حواسشون به آن لیوان قهوه نبوده است!»
شاید در لحظه ی ضبط آن تصویر، تمام دستاندرکاران فیلم گمان میکردند که حواسشان به همه چیز است، در حالی که حواس هیچ کدامشان، به همه چیز نبوده است!
پس بیایید گول نخوریم: الان حواسمان کجاست؟ به جایی است که باید باشد؟ به کجا نیست که باید باشد؟!...
مطلب قبلیم:
حُسن ختام:
در جایی خواندم که ارسطو گفته است: «اگر میخواهید نوشتههای شما خوانده شود و مورد استفاده قرار بگیرد به شیوهی خردمندان بیاندیشید و با زبان مردم آن را بیان کنید.»