شعرهای حمید مصدق رو خیلی دوست دارم. گفتم یکیش که خیلی دوست دارم رو اینجا بیارم تا شما هم از خوندنش لذّت ببرید.
دشتها آلوده است
در لجنزار گل لاله نخواهد رویید.
در هوای عفن آواز پرستو به چه كارت آید؟ فكر نان باید كرد
و هوایی كه در آن نفسی تازه كنیم
گل گندم خوب است
گل خوبی زیباست
ای دریغا كه همه مزرعهی دلها را
علف هرزهی كین پوشانده است! هیچ كس فكر نكرد كه در آبادی ویران شده، دیگر نان نیست!
و همهی مردم شهر، بانگ برداشته اند كه چرا سیمان نیست!؟
و كسی فكر نكرد كه چرا ایمان نیست!
و زمانی شدهاست كه به غیر از انسان، هیچ چیز ارزان نیست
هیچ چیز ارزان نیست!