باید قبول کنیم که این آمار،اینقدر زیاد است که به خودمان بیاییم و به فکر چاره باشیم.این آمار برابر است با آمار چند زلزله و یا یک جنگ ویرانگر!
به راستی چرا وقتی یک هواپیما سقوط می کند،یک معدن ریزش می کند،یک کشتی غرق می شود و یا یک ساختمان خراب می شود و چند نفر از مردم عزیزمان از بین می روند.اینقدر سر و صدا راه می افتد و کمیته حقیقت یاب تشکیل می شود ولی برای تلفات چند هزار نفری جادّه ها هیچ اتفاق خاصی نمی افتد.مگر رنگ خون کسانی که در جادّه ها می میرند فرق می کند؟مگر کسانی که در جادّه ها می میرند برای ما عزیز نیستند و یا جز همین مردم نیستند؟چرا تلفات جادّه ای اینقدر برای ما عادی شده است؟چرا دیگر با شنیدن آمار زیاد تلفات جاده ای به خودمان نمی آییم؟حال آنکه برای هر تصادف و برای هر کشته ی تصادفات جادّه ای چه خانواده هایی که عزادار نمی شوند و چه زندگی هایی که از هم نمی پاشد.
خُب چه می شود کرد؟
بنده یک پیشنهاد دارم که شاید در وهله اول مسخره به نظر برسد ولی اگر اندکی صبر کنید،برایتان توضیح می دهم که چرا این پیشنهاد می تواند کارساز باشد؟!
پیشنهادت چیست؟
«هر کس در هر جاده ای که کشته شد،در همان جادّه و در همان نقطه تصادف و با سنگ قبری که هم در روز و هم در شب به خوبی معلوم است،خاکش کنیم!»
حالا توضیح بده که چرا این پیشنهاد می تواند کارساز باشد؟
هیچ کس دوست ندارد که دور از محلّ زندگی اش و فرسخ ها آن ور تر،آن هم در میان جاده ای که روزی چند هزار خودرو از روی آن رد می شوند،دفن شود.بنابراین بیشتر دقت می کند که لااقل آنجا نمیرد.
هر کس در هر جاده ای که رانندگی می کند،با دیدن تعداد قبرها به صرافت می افتد که بیشتر دقت کند وگرنه سرنوشتش دفن شدن در همانجا و خوابیدن در کنار مردگان همان قبرهاست!
تاریخ روی قبرها نشان می دهد که در چه ایّامی و در دوران کدام مسئول،این تلفات جادّه ای بیشتر شده است.به نظرم علاوه بر بی دقتی راننده که می تواند نقش مستقیم در تصادف داشته باشد،مشکلات اقتصادی و اجتماعی که فکر راننده را درگیر می کند،بعلاوه خرابی راهها می توانند به صورت غیر مستقیم بر تعداد تصادفات جادّه ای موثر باشند.قبرها به خوبی می توانند نمایانگر این وضعیت باشند.
دوربین های نصب شده در جادّه ها دیگر کارایی خودشان را از دست داده اند.چون کمتر راننده ای است که از محلّ دقیق آنها خبر نداشته باشد و نداند که خیلی از این دوربین ها خرابند و یا در شب فاقد کارایی هستند ولی این سنگ قبرهای واضح و نمایان می توانند بر روی راننده بی احتیاط و مسئول بی خیال،اثر بگذارند.هر چند به اندازه یک دانه خردل!
هر جا که تعداد قبرها رو به افزایش باشد معلوم است که به جز قصور راننده ها،مشکلات اساسی دیگری نیز وجود دارد که باید فکری به حالشان کرد و هر جا که تعداد قبرها کم باشد معلوم است که مشکلات کمتری وجود دارد.
هیچ کس دوست ندارد برای فاتحه خواندن راهی جاده شود و در حالی که از کنار سنگ قبر عزیزش یا از روی آن عبور می کند،برایش فاتحه بخواند بنابراین وقتی عزیزش می خواهد راهی سفر شود،تمام سفارش های لازم را به او می کند و در بین راه نیز به طرق مختلف او را رصد می کند تا اینکه سالم به مقصد برسد.
ناگفته نماند که این پیشنهاد را می توان برای جاهایی دیگر،نظیر جاهایی که نزاع های خیابانی رخ می دهد و عزیزی کشته می شود نیز به کار بست.اینجوری محلّه های پر خطر و کم خطر و کوچه و خیابان های پر خطر و کم خطر مشخص می شوند و البته خیلی چیزهای دیگر!