حتماً تا الان عبارت « الحمد لله الذی جعل اعدائنا من الحمقاء » به معنی « خدا را شکر که دشمنان ما را احمق آفرید. » را بارها به عنوان یک « حدیث » شنیده اید. به دنبال سندِ این حدیث گشتم. تنها پاسخ های زیر را در سایت پرسمان پیدا کردم:
حالا اجازه بدهید که خودمان با یک حساب سر انگشتی بررسی کنیم که آیا خداوند دشمنان ما را احمق آفریده است یا خیر؟! نکند خدای نخواسته خودمان احمق آفریده شده باشیم و بی خبر باشیم!
همین اول کار بگویم که رسیدن به جوابِ این سوال خیلی آسان نیست، چون:
آنها دشمنِ ما هستند و ما دشمنِ آنها، پس هر دوی ما هم « دشمن » هستیم و هم «ما»!
شاید بگویید: « این حدیث برای ما است، پس آنها احمق هستند و ما عاقل! »
این دلیل، به هیچ وجه کافی نیست. چون:
ما می گوییم حدیثی داریم که می فرماید: « خداوند دشمنان ما را احمق آفریده است. »، آمدیم آنها هم که هر کدام ظاهراً به یک پیامبر و یا قدیسی ایمان دارند، حدیث مشابهی از پیامبر یا قدیس محبوب خود داشتند و آن را نسبت به ما که دشمن شان هستیم، به کار بردند. تکلیف چه می شود؟!
در این صورت:
هم« ما » ایرانی ها می توانیم « ما » باشیم و به این دل خوش باشیم که: « تمام دشمنان ما که کم هم نیستند، احمق به حساب می آیند.»، هم آنها ( شامل آمریکایی ها، اسرائیلی ها، سعودی ها و... ) طبق حدیثی، دلخوش به این باشند که، دشمنِ واحدشان که ما هستیم، دور از جان من و شما و تمام ملّت ایران، « احمق » به حساب خواهیم آمد!
می بینید چه اتفاق بدی افتاد؟
سردرگمی محض: حالا هر دوی ما احمق به حساب می آییم! حالا هر دوی ما انگشت اشاره مان را به سمت دیگری نشانه گرفته و یکدیگر را احمق خطاب می کنیم!
خوشحال شدید یا ناراحت؟ دست نگهدارید. هیچ کدام را نشوید. اندکی صبر کنید!
حالا بیایید فرض کنیم که یکی از این دو طرف، فردا صبح، عاقل می شود و دشمنی اش را کنار می گذارد:
حالت اول:
اگر ما بخواهیم عاقل باشیم و از فردا تصمیم بگیریم که هر چه سلاح و مهمات سبک و سنگین داریم از بین ببریم، در هیچ کشور دیگری حضور نظامی نداشته باشیم و پرچم صلح را بالا ببریم، تجربه های تاریخی به تکرار ثابت کرده اند که آنها از این موقعیت ناب استفاده کرده و دیر یا زود، به طریقی، کشور ما را چپاول خواهند کرد.
آیا اینجوری باز هم می توانیم ادعا کنیم که چون ما با آنها دشمنی نمی کنیم، عاقل به حساب می آییم؟! خیر. چون: « این عاقلی، از آن احمقی اول، به مراتب بدتر است! »
حالت دوم:
اگر آنها بخواهند عاقل باشند و از فردا تصمیم بگیرند که هر چه سلاح و مهمات سبک و سنگین دارند، از بین ببرند و تمام پایگاههای خارجی خود در گوشه و کنار ما و دنیا را تعطیل کنند و پرچم صلح را بالا ببرند. در این حالت سلاح و مهمات به هیچ کار کشور ما نخواهد آمد و دیگر کاری به کار آنها نخواهد داشت.
همان طور که می بینید: این حالت با حالت قبلی، از زمین تا آسمان فرق می کند. یعنی به تبعِ عاقل شدن طرف های قلدرِ مقابل، ما نیز به صورت خودکار دست از دشمنی با آنها، خواهیم کشید. چرا که تاریخ، بارها ثابت کرده است که ما کمتر شروع کننده ی دشمنی و یا جنگی بوده ایم.
نتیجه:
آن که زورش بیشتر است و می خواهد زور بگوید، دشمن واقعی است. نه آنکه همچون ما، دشمنِ ناگزیر است و تنها به این دلیل دشمن به حساب می آید که می خواهد مقابل زورگویی های دشمنانِ واقعی اش بایستد و از خود دفاع کند.
مطلب قبلیم:
حُسن ختام: