سیاستمدار، حیوان عجیب الخلقه ای است که بر روی دیوار می نشیند و گوشهای بسیار دراز خود را که به راحتی به زمین می رسند را بر روی زمین قرار می دهد.یک گوش را بر زمین این طرف دیوار و یک گوش را بر زمین طرف دیگر دیوار و گوش به زنگ است که آدمیان کدام طرف دیوار قرار است بِبَرند تا به سرعت هر چه تمام تر به همان طرف بپرد.این تعریف اروپاییان است از سیاستمدار.معلوم است که آنها سیاستمدار های خود را مانند کف دستشان می شناسند وگرنه عمراً می توانستند چنین تعریف زیبایی از سیاستمدارانشان ارائه دهند.تعریف ما ایرانی ها از سیاست مدار،خیلی واضح و مبرهن است و نیازی به نوشتن ندارد ولی راقم این سطور برای اینکه تردیدی پیش نیاید یکبار دیگر در اینجا می آورد:«سیاستمدار عبارت است از یک رجل سیاسی صاف و صادق که در وهله اول خادم ملّت است و در وهله دوم به اداره امور مملکتی که به خوبی از عهده اش بر می آید،می پردازد».اگر شما تعریف دیگری به ذهنتان می رسد می توانید در قسمت کامنت ها بیاورید!
در قرن هجدهم مرد نسبتاً شریفی در فرانسه زندگی می کرد به نام شارل موریس دو تالیران-پریگور مشهور به تالیران که در زمان کودکی اش بچه محلّه هاش، تالی صداش می کردند و چون خیلی از خود راضی بود با این عبارت، مسخره اش می کردند:«تالی!تالی!به چی چیت می بالی؟!»امّا همین تالی وقتی بزرگ شد تبدیل شد به یک سیاسمتدار درجه یک اروپایی که به طور کامل در تعریفی که اروپایی ها از سیاستمدار ارائه می کردند، می گنجید!
تالیران از کشسانی خاصی برخوردار بود، به طوری که می توانست جلوی هر کس و ناکسی کِش بیاید.او به هر کس که قدرت را در دست می گرفت،و صد البته به هر کس که قرار بود در آینده ای نزدیک قدرت را در دست بگیرد،می گفت:«من نوکرتم!»البته در تاریخ آورده اند که بسیاری مواقع هم می گفت:«من چاکرتم!»
تالیران در طول عمر اندک هشتاد و چهار ساله اش(از ۱۷۵۴تا۱۸۳۸ میلادی)به لویی شانزدهم،به ناپلئون بناپارت،به لویی هجدهم،به شارل دهم و به لویی فیلیپ، گفته بود«من نوکرتم!من چاکرتم!»امّا فقط به پولشان وفادار بود!قلق کارش هم این بود که گاهی ظهر به یکی می گفت:«من نوکرتم!»و شب به دیگری می گفت:«من چاکرتم!»
ناگفته نماند که در هر مملکتی، عدّه ای خز و خیلِ ناسپاس پیدا می شوند که بر علیه خدمتگزارانشان شعار دهند.در مملکت فرانسه هم این اتفاق افتاد.در دوره ناپلئون بناپارت،عدّه ای،تالیران را متهم به «خیانت به ناپلئون»کردند و ریختند در کوچه پس کوچه های پاریس و شعار دادند که:«تالیران ننگت باد،پاریس تنگت باد!»یا«تالیران حیا کن،فرانسه رو رها کن!»ولی گوش او به این حرفها بدهکار نبود و همچنان می دانست که به چه کسی باید بگوید:«من نوکرتم!»تا بر سر قدرت بماند.کدخدا رو می دید و ده را می چاپید!
اروپاییان و مخصوصاً مردم فرانسه خیلی به سیاستمدارانشان احترام می گذارند.در همین راستا برای اینکه حق خدمت هایی که تالیران در حق حاکمانشان کرده بود را به جا آورند، یک مکتبی به نام او درست کردند به نام«مکتب تالیرانیسم!»حالا فرانسوی ها و خیلی از مردم اروپا،وقتی انسان فرصت طلبی می بینند که بسیار از الفاظ«من چاکرتم!»یا«من نوکرتم!» استفاده می کند با انگشت به یکدیگر نشان می دهند و می گویند «یارو!تالیرانه،مراقب باشید.مکتبش،مکتب رفتاری تالیرانسیمه!»
متاسفانه کار به جایی رسیده است که امروز در ممالک محروسه اروپا(!)کمتر کسی نوکرم-چاکرم می کند و هر کس چاکر هست،به چاکری مشغول است و هر کس نوکر است،به نوکری و مردم آن ممالک،کمتر می توانند طعم داشتنِ نوکر و چاکرِِ مجازی و صوری را بچشند!!!
mohsenijalal@yahoo.com
اگر وقت داشتین،حال داشتین و عشقتون کشید به مطلب طنز و نطنز قبلی حقیر هم سری بزنید: