شب ها که خواب نمیآید، شاید بخاطر شماست. وقتی یک روز مرد نباشی خودت شب خواب میروی اما... مرد نبودی پس نامرد شدی و حالا خودت راحتی اما اطرافیان؟ منی که امروزم را با تو بودم؟ ضربه هایی که زدی؟
بله!
چی شد!
شب راحت بودی!
تقریبا همه خواب راحت دارند، صبح بیدار میشوند و با هر چقدر سن که تلف کردند چه زیاد و چه خیلی زیاد باز تلاش میکنند که شبِ راحتی را بسازند.
خب، اول صبح چه کار میکنند! به اولین نامردی که بر میخورند هم تیمی میشوند و حمله به سوی...؟
کاش همینگونه هم تیمی پیدا میکردند اما متاسفانه همهمان جزو یک تیم هستیم، داور ها هم که خودمان، پس حمله به کیست؟ حمله به نامردی که از بقیه مرد تر است و سعی میکند شب خواب نرود.
نامرد ها وقتی میبینند کسی از چند لحاظ، حال چقدر کوچک و انگشت شمار یا چقدر بزرگ، پایین تر از خودشان هست و نگاهی تمیز تر، حرفی رکتر، سلامی کوتاه اما گرمتر دارد، ناراحت میشوند، ناراحت میشوند وقتی کسی سعی میکند مرد باشد چون خودشان نمیخواهند قید خواب راحت را بزنند.
چه همتیمی های خوبی هم هستند، هروزشان فرق میکند، یار شان را هر روز و هر ساعت به ساعت عوض میکنند، چه لذتی هم میبرند یاری که باید سالها بکند یاری.
من یادم هست قبلاً نامرد نبودند، شاید هم نمیشناختمشان اما معلوم است کسی این ورزش پر نفرت را به آنها در سنین کم یاد داده، آنها هم به کم سن ها یاد میدهند. تیمهای نامردی زن یا مرد فرقی ندارد همه نامرد پر از درد...
تو هم که خوابت میاد، اشکال نداره زور نزن بیدار نمیمونی، من برم قهوه درست کنم بخورم شاید خوابم بیاد...
»a.sخیلی ها ریختن رو تنمون ریختن خون
توی خون میمونیم.
✍️A•Lee